جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نافذ. [ ف ِ ] (ع ص ) درگذرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفوذکننده . درگذرنده . فرورونده . (ناظم الاطباء). نفوذکننده . (فرهنگ نظام ) روا. روان : به رای روشن مهر و به قدر عالی چرخ به حزم ثابت کوه و به عزم نافذ باد. مسعودسعد. در درنگ و حزم ثابت کوه شو در شتاب و عزم نافذ باد باش . مسعودسعد. شمشیر قضا نافذ و سریعالامضاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 456). ناگهان پیراهن ستر او فراگرفتند و مکفوف و ملهوف بیرون کشیدند و به بخارا فرستادند و قضای باری تعالی در او نافذ شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || جاری شونده . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). || امر نافذ؛ مطاع . (المنجد). کار روان و مطاع . گویند امره نافذ، ای مطاع . (منتهی الارب ). نفیذ. امر مطاع . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). هر حکم مطاعی که در اجرای آن ناگزیر باشند. (ناظم الاطباء). روا : حکم تو بر زمانه بود نافذ امر تو بر ملوک روان باشد. مسعودسعد. زهی به عالی امرت اسیر گشته قدر زهی به نافذ حکمت مطیع گشته قضا. مسعودسعد. و مثال اوامر و نواهی او را در خطه ٔ گیتی و اقالیم عالم نافذ گردانید. (سندبادنامه ). || طریق نافذ؛ راه مسلوک و روان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سالک عام . (المنجد) (اقرب الموارد). راه عامی که هرکسی از آن می رود. (از معجم متن اللغة). راهی که مسلک آن برای هرکس عام باشد. (ناظم الاطباء). || مرد رسای در هر کار. (ناظم الاطباء). رسا در هر امور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) (اصطلاح کیمیاگری )، جیوه . سیماب . رجوع به سیماب شود. || مفرد نوافذ است و نوافذ، هر سوراخ و روزنی که بدان نفس را سرور یا غم رسد همچو سوراخ گوش و بینی و دهن و سوراخ دبر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هر رخنه و سوراخی در بدن از قبیل سوراخ بینی و دهن . (از المنجد) رجوع به نوافذ شود. 1- كارگر، كاري، موثر
2- ثاقب، جاذب، گيرا
3- روان penetrating, penetrative, incisive, pervasive, penetrant, dominant, trenchant, influent, predominant نفاذ، نافذ، مخترق، ثاقب، داخل، بعيد النظر، ذكي، حاد، اختراق delici pénétrant durchdringend penetrante penetrante رسوخ کننده، وابسته به نفوذ کردن، قاطع، برنده، تیز، دندان پیشین، ثنایا، فراگیر، فرا گیرنده، غالب، مسلط، برتر، برجسته، حکمفرما، بران، سخت، درون ریز، عمده
نفاذ|نافذ , مخترق , ثاقب , داخل , بعيد النظر , ذكي , حاد , اختراق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "نافذ" در زبان فارسی به معنای "قابل نفوذ" یا "توانایی ورود به داخل" است و در متنها و جملات مختلف کاربرد دارد. برای استفاده صحیح از این کلمه و بهکارگیری صحیح قواعد نگارشی و نوشتاری، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:
املا: کلمه "نافذ" با "و" در انتهای کلمه نوشته میشود و نباید به اشتباه به صورت "نافع" نوشته شود.
جنس کلمه: "نافذ" به عنوان یک صفت به کار میرود و میتواند به توصیف اسمهای مختلفی از جمله اجسام و مفاهیم انتزاعی اشاره کند.
ترکیبهای کلامی: "نافذ" میتواند با اسمهای دیگر به کار رود. مثلاً:
"نافذ در" (به معنای قابل نفوذ در)
"نافذ به" (به معنای قابل نفوذ به)
تطبیق با زبان و ادبیات: در متون ادبی، کلمه "نافذ" ممکن است به جنبههای معنوی یا عاطفی نیز اشاره داشته باشد. به عنوان مثال، "چشمهای نافذ" که به عمق نگاه یا توانایی درک عواطف اشاره دارد.
قواعد نگارشی:
استفاده از ویرگول قبل و بعد از "نافذ" در جملات مرکب و توضیحی ضروری است.
در صورت حضور "نافذ" در انتهای جمله، باید به قواعد نقطهگذاری توجه کنید و از نقطهای در انتها استفاده کنید.
به طور کلی، توجه به موارد بالا به شما کمک میکند تا از کلمه "نافذ" به درستی و به شکل مؤثر در نگارش خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
مقالهی او دربارهی تأثیرات اجتماعی این پدیده، یک تحلیل نافذ و عمیق بود.
نویسنده با قلم نافذ خود، احساسات و تجربیات شخصیتها را به زیبایی به تصویر کشیده است.
نظرات نافذ او در جلسات، همواره مورد توجه و بررسی دیگران قرار میگیرد.