جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نان پاره . [ رَ / رِ ](اِ مرکب ) قطعه ای از نان . قطعه ٔ نان . لبی نان . تکه ٔنان . کسره : هرکه همت او برای طعمه است درزمره ٔ بهایم معدود گردد چون سگی گرسنه که به استخوانی شاد شود و به نان پاره ای خشنود. (کلیله و دمنه ). شه چونان پاره ٔ شبان را دید شربتی آب خورد و دست کشید. نظامی . || زمینی است که پادشاه به چاکر خود برای معیشت و گذران او مرحمت نماید. (آنندراج ). کنایه از اقطاع و تیول و مانند آن است . اقطاع . مستمری . جیره . مواجب . مرسوم . اجری : او را قبول کرد و اعزازفرمود و در شیراز نان پاره داد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 46). و لشکر را از خواسته توانگر کرد و عدل بگسترد و امیران را نان پاره و اقطاع داد. (اسکندرنامه ، نسخه ٔ خطی ). و شبانکارگان را برکشید و نان پاره و قلاع داد و از آن وقت باز مستولی شدند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 166). و قباد شوکت دفع عرب نداشت با ایشان صلح کرد و نان پاره ای داد ایشان را. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 85). و آن اعمال و ولایتها را چون شروان و شکی ودیگر اعمال به نان پاره بدیشان داد تا آن ثغر مضبوط ماند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 95). نان پاره که حشم را ارزانی داشتند از او بازنگرفتندی و به وقت خویش بر عادت معهود سال و ماه بدو میرسانیدندی . (نوروزنامه ). جامه بر تن پاره کرد از جور بی نان پارگی در غم بی جامگان مانده ست و بی نان پارگان . سوزنی . ندارم سپاس خسان چون ندارم سوی مال و نان پاره میل و نزاعی . خاقانی . شکر دارم که فیض انعامش داد نان پاره و آبروی مرا. خاقانی . و نان پاره ٔ او به دیگری از بندگان دادن که به کفایت امور و سد ثغور و موافقت جمهورقیام نماید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39). هر یک را از آن ولایت اقطاعی و نان پاره ای معین فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 67). فرمودند حالی را به جرجانیه رود وآن جایگاه باشد تا اندیشه ٔ تشریف و تدبیر کار و ترتیب نان پاره ٔ او به امضا رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 125). شاه نان پاره ای به منت خویش بنده را داده بد ز نعمت خویش . نظامی . کند تازه نان پاره ٔ هر کسی در آن باره سازد نوازش بسی . نظامی . bread خبز، قوت، كسرة خبز، رزق، خبز القربان، ساعد بكسرة الخبز، رغيف الخبز
در زبان فارسی، ترکیب "نان پاره" به دو صورت مورد استفاده قرار میگیرد: بهعنوان اسم و بهعنوان صفت.
به عنوان اسم:
این ترکیب به معنای نانی است که پاره شده یا قطعهقطعه گردیده است. به عنوان مثال: "من نان پارهای را در سفره گذاشتم."
به عنوان صفت:
در این حالت "پاره" بهعنوان صفتی برای توصیف نان استفاده میشود. به عنوان مثال: "نان پاره خوشمزهتر است."
قوانین نگارشی:
فاصله: بین دو کلمه "نان" و "پاره" نباید فاصله زیادی باشد و باید به درستی نوشته شوند.
حروف اضافه: اگر بخواهید از حروف اضافه استفاده کنید، باید توجه کنید که آنها بهدرستی با این ترکیب هماهنگ باشند. به عنوان مثال: "نان پارهای که روز قبل تهیه شده بود..."
همچنین، بهطور کلی، در نگارش باید به قواعد املایی و دستوری زبان فارسی توجه کرد تا متن شما خوانا و قابل فهم باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صبح امروز با نان پارهای که از شب قبل مانده بود، صبحانهای ساده و دلپذیر درست کردم.
در بازار، نان پارهای را دیدم که فروشنده با لبخند به مشتریان پیشنهاد میداد.
بچهها با نان پاره در دست، در پارک مشغول بازی و خوشحالی بودند.