جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nedā
call  |

ندا

معنی: ندا. [ ن ِ ] (از ع ، اِ) بانگ . فریاد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آواز. (آنندراج ). اعلان . (ناظم الاطباء). نداء :
می شنیدی ندای حق و جواب
بازدادی چنانکه داد کلیم .
ناصرخسرو.
به گوش هوش من آید ندای اهل بهشت
نصیب نفس من آید نوید ملک بقا.
خاقانی .
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا.
مولوی .
منهزم گردند بعضی ز این ندا
هست هر اسبی طویله ی ْ او جدا.
مولوی .
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه ٔ حافظ هنوز پر ز صداست .
حافظ.
رجوع به نداء شود.
- ندا آمدن ؛ آواز آمدن . جواب رسیدن . خطاب رسیدن :
بن هر موی را گر بازپرسی تا چه سر دارد
ندا آید که تا سر دارم این سودای او دارم .
خاقانی .
آمد ندای عشق که خاقانی الصبوح
کز صبح بینش تو فتوح دگر گشاد.
خاقانی .
این ندا آمد به موسی از خدا
بنده ٔ مارا چرا کردی جدا.
مولوی .
ندا آمد که این پادشاه به ارادت درویشان در بهشت است و این پارسا به تقریب پادشاهان در دوزخ . (گلستان ).
- ندا انداختن ؛ : چون از این مهم بزرگتر فارغ شدند ندا انداختند تا بر کدام راه بر درگاه آیند. (تاریخ بیهقی ).
- ندا برکشیدن ؛ فریاد برکشیدن . آواز کشیدن . بانگ زدن . به صدا درآمدن . به آواز آمدن :
باده نوشان درآمدند به جوش
در و دیوار برکشید ندا.
(منسوب به ناصرخسرو).
- ندا دادن ؛ آواز دادن . بانگ زدن . اعلان کردن .خطاب کردن .
- ندا دردادن ؛ آواز کردن . آواز دادن . بانگ زدن . اعلام کردن . اعلان کردن . خطاب کردن :
ناگه ز درون جان درداد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رسوائی .
عطار.
پس ندا دردادند. (مجالس سعدی ).
- ندا راندن ؛ ندا کردن :
هرچه یارب ندای حق راندم
لاتخف حق جواب من رانده ست .
خاقانی .
- ندا رسیدن ؛ ندا آمدن . خطاب آمدن :
ز بارگاه محمد ندای هاتف غیب
به من رسید که خاقانیا بیار ثنا.
خاقانی .
- ندا زدن ؛ ندا دادن . ندا دردادن . آواز کردن . جار زدن . اعلام کردن . اعلان کردن .
- ندا کردن . رجوع به این مدخل شود.
|| یک حصه از شش حصه ٔ فرسنگ ، چه فرسنگی سه میل است و هر میلی دو ندا. (از برهان قاطع) (آنندراج ). یک قسمت از شش قسمت فرسنگ . نصف میل . (ناظم الاطباء). نعره وار. صدارس . مسافت چهار آماج . مسافت نیم میل . (یادداشت مؤلف ).
- حرف ندا . رجوع به حروف شود.
... ادامه
744 | 0
مترادف: آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صلا، صوت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (نِ) [ ع . نداء ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nedA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 55
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
call | calling , neda
ترکی
neda
فرانسوی
néda
آلمانی
neda
اسپانیایی
neda
ایتالیایی
neda
عربی
استدعاء | دعوة , نداء , طلب , صيحة , زيارة , ضرورة , سحب , عيادة زيارة , صوت الطائر , أيقظ , مخابرة تليفونية , دعوة إلى شئ ما , محاكاة لصوت , أداة لمحاكاة الصوت , مكالمة , دعا , تطلب , نادى , استدعى , صاح , صرخ , اقتضى , تلفن , عرج , إجتذب الطريدة , استرد , استرجع , استنجد , سأل , لقب , يتصل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ندا" در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار می‌رود و در قواعد نگارشی و دستوری نیز می‌تواند به اشکال مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه به برخی از نکات و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

۱. استفاده از "ندا" به عنوان اسم:

  • معنی: ندا به معنی صدا، فراخوان یا دعوت است. می‌تواند به معنای نداهای درونی یا روحی نیز باشد.
  • جمله مثال: ندا به گوش او رسید و احساس کرد که باید تصمیم درستی بگیرد.

۲. فعل "ندا دادن":

  • زمان فعلی: برای بیان انجام دادن ندا، می‌توان از فعل "ندا دادن" استفاده کرد.
  • جمله مثال: او با صدای بلند ندا داد تا همه متوجه شوند.

۳. ندا به عنوان یک مصدر:

  • مصادر: می‌توان کلمه ندا را به عنوان یک مصدر در جملات به کار برد.
  • جمله مثال: ندا کردن همیشه بهترین راه حل نیست.

۴. ندا در شعر و ادبیات:

  • ندا می‌تواند در شعر و ادب فارسی به کار رود. شاعران به راحتی از این واژه برای تداعی احساسات و عواطف استفاده می‌کنند.
  • مثال شعری: ندا می‌زند دل به یار مهربان.

۵. قواعد نگارشی مربوط به کلمه ندا:

  • از نظر املایی: کلمه "ندا" به صورت صحیح و با حروف فارسی نوشته می‌شود و باید دقت شود که هیچ حرفی از آن حذف نشود.
  • تاکید: در جمله، اگر نیاز به تاکید بر کلمه "ندا" باشد، می‌توان با استفاده از فرم‌های مختلف نگارشی مثل ایتالیکی کردن یا بزرگ نویسی آن را مشخص کرد.

۶. ترکیبات و ترکیب‌های معمول:

  • "ندا دادن"، "صدای ندا"، و "ندا در دل" از جمله ترکیبات رایج این کلمه هستند.

با رعایت این نکات، می‌توان کلمه "ندا" را به درستی در جملات و متون فارسی استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. ندا به من گفت که فردا برای دیدن فیلم به سینما می‌رود.
  2. هنگام بازی در پارک، صدای ندا را شنیدم که دوستانش را صدا می‌کند.
  3. ندا همیشه در کلاس با سوالاتش فضای بحث را زنده می‌کند.

واژگان مرتبط: دعوت، احضار، فریاد، فراخوانی، پیشه، پیشه و شغل

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری