جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نرگسی . [ ن َ گ ِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به نرگس . (ناظم الاطباء). چون نرگس . مانند نرگس . || جنسی از جامه باشد که پوشند. || نوعی از طعام که خورند. (برهان قاطع). نوعی طعام است و ظاهر این است که از خاگینه بود، زردی و سفیدی آن را به نرگس تشبیه کرده اند. (انجمن آرا) (از آنندراج ). نام خورشتی است که با تخم مرغ زده و پیاز خوردکرده در روغن سرخ کرده می شود و گاهی اسفناج هم ریخته می شود که از جهت شباهت اجزای آن به نرگس چنان نامیده شده . (فرهنگ نظام ). بورانی اسفناج که بر روی آن تخم مرغ شکنند و به مجموع ماننده شود به کاسه و گلبرگ های نرگس . گل در چمن . (یادداشت مؤلف ). - قلیه ٔ نرگسی ؛ آن چنان باشد که بیضه های مرغ را جوش داده پوست دور کرده در قیمه می پیچیده می پزند و به وقت خوردن هر بیضه را از کارد دو نیم کرده می نهند، زردی و سفیدی آن مشابه به گل نرگس می نماید. (غیاث اللغات ) : و قلیه ٔ نرگسی که در وی گوشت و گندنا و نخود و باقلی بود و زرده ٔ خایه برافکنند بهترین غذائی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || قسمی از پلاو. (غیاث اللغات ). نوعی از پلاو. (آنندراج ) : دهد از نرگسی پلاو چون یاد بود از نظم نرگسی دلشاد. یحیی کاشی (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). رشته پولاو چو پا بر سر این سفره نهد نرگسی در قدمش سیم و زر آرد به نثار. بسحاق اطعمه . || اشاره کردن به چشم از عالم چشمک زدن و به معنی طنز کردن . (غیاث اللغات ). به معنی زبان برآوردن محبوبان از روی عشوه و ناز و طرب و طنز و طعن و کنایه از ایما و اشاره . (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ) : به هنگام تکلم نرگسی های تو را نازم که آری همچو برگ گل زبان را از دهن بیرون . باقر کاشی (از فرهنگ نظام ). شمعت که سراپای ْ زبان آمده است از دست زبان خود به جان آمده است چون شاهد شوخ در میان آمده است چشمک زن و نرگسی زنان آمده است . باقر کاشی (از فرهنگ نظام ). از آن سر ز بزم چمن وازده که نرگس بر او نرگسی ها زده . ملاطغرا (از فرهنگ نظام ). در بغل نرگسی زنان شجره آن نهال سیه دلی ثمره . شفائی (از فرهنگ نظام ). یادآن شوخی که چشمک بر نگاهش می زدم نرگسی بر گوشه ٔ چشم سیاهش می زدم . ناظم هروی (از آنندراج ). narcissus, asphodel, narges نرجس nergis narcisse narzisse narciso narciso نرگس، بوتهء سریش، سوسن سفید
کلمه "نرگسی" به عنوان یک صفت به کار میرود و از کلمه "نرگس" اخذ شده است. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، میتوان به چند نکته توجه کرد:
نحوه نگارش: "نرگسی" با "ن" و "ر" و "گ" و "س" و "ی" نوشته میشود. دقت کنید که آن را به دو بخش تقسیم نکنید.
شکلهای مختلف: میتوانید این کلمه را به عنوان صفتی برای توصیف ویژگیهایی مثل رنگ یا شکل به کار ببرید، مثلاً "چشمهای نرگسی" یا "گلهای نرگسی".
قافیه و بلاغت: کلمه "نرگسی" به زیبایی در شعر و ادبیات فارسی استفاده میشود. به عنوان مثال، آن را میتوان در توصیف زیبایی و لطافت به کار برد.
مفهوم: "نرگسی" به نوعی مرتبط با گل نرگس است و به طبع معنایی لطیف و زیبا دارد.
نکات نگارشی: مانند همه کلمات دیگر، در استفاده از "نرگسی" باید به قوانین نگارشی توجه کرد؛ مثلاً در نوشتار رسمی، از علامتگذاری مناسب استفاده شود.
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "نرگسی" را به درستی و با زیبایی در جملات خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
۱. او در باغی پر از گلهای نرگسی قدم میزد و عطر شیرین آنها او را شگفتزده کرده بود.
۲. روز بهار، نرگسی زیبا در دستانش، نمایی از عشق و زیبایی را به همگان نشان میداد.
۳. در میهمانی شام، کیکی با تزیین نرگسیها به عنوان دسر سرو شد که همه را مجذوب خود کرد.