جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نشو. [ ن َش ْوْ ] (از ع ، مص ) پیدا شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیداشدگی . (ناظم الاطباء). || روییدن و بالیدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بزرگ شدن و بالیدن . (از معجم متن اللغة). نَشوَة. (معجم متن اللغة). نشوء : چو مشک نافه در نشو گیاهی پس از سرخی همی گیرد سیاهی . نظامی . در آن ساعت که باشد نشو جان ها گل تسبیح روید بر زبانها. نظامی . مرغ را جولانگه عالی هواست زانکه نشو او ز شهوت وز هواست . مولوی . بانگ صورش نشأت تن ها بود نفخ تو نشو دل یکتا بود. مولوی . بر آنکس چون ببخشد نشو خاکی که دارد چون بنفشه شرمناکی . نظامی . - نشو و نما ؛ بالیدن و فزودن . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بالیدگی و رسیدگی . (ناظم الاطباء). تا چنان که خواهد [ اندام ] بالید ببالد وتمام شود و این بالیدن و فزودن را به تازی نشو و نما گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). - نشو و نمو؛ نشو و نما. رشد و پرورش : این بزرگ در حجر تربیت پدر نشو و نمو یافته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 255). بر آن اعتقاد نشو و نمو یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 414). 1- باليدن، بزرگ شدن
2- روييدن
3- رشد، رويش، نمو become,go,grow,be,happen,leave أصبح، محمل، لاق ب، يصبح yapma ne le faites pas nicht no non
... ادامه
588|0
مترادف:1- باليدن، بزرگ شدن
2- روييدن
3- رشد، رويش، نمو
ترکیب:
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: نشوء، نشء] [قدیمی]
مختصات:
(نُ) (ص .)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
naSv
منبع:
لغتنامه دهخدا
معادل ابجد:
356
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
become|go , grow , be , happen , leave
ترکی
yapma
فرانسوی
ne le faites pas
آلمانی
nicht
اسپانیایی
no
ایتالیایی
non
عربی
أصبح|محمل , لاق ب , يصبح
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "نشو" از فعل "شدن" به معنای رشد یا ترقی کردن است. در زبان فارسی، این کلمه به شکلهای مختلفی میتواند استفاده شود و بسته به جمله و زمینهای که در آن قرار میگیرد، معانی مختلفی به خود میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
صرف فعل: "نشو" شکل امری ماضی از فعل "نشستن" است. به عنوان مثال: "نشو!" که به معنای «رشد کن!» یا «ترقی کن!» است.
نکات نگارشی:
در نوشتار رسمی، بهتر است از نشانههای نگارشی مناسب استفاده شود. جملاتی که "نشو" در آن به کار میرود میتوانند نیاز به ویرگول یا نقطه داشته باشند.
همچنین دقت کنید که "نشو" در جملات منفی ممکن است به شکل "نشوید" یا "ننشوید" بیان شود.
استفاده در شعر و ادبیات: این کلمه میتواند در اشعار و نوشتههای ادبی به کار رود و معنای عمیقتری به خود بگیرد. به عنوان مثال، "بشنو نشو" میتواند نشاندهندهی رشد فکری یا روحی باشد.
ستون نوشتاری: در نگارش ادبی، میتوانید از "نشو" به صورت توصیفی استفاده کنید و اتمسفر خاصی ایجاد کنید. به عنوان مثال: "در دل شب، نشوید و تکاپویی تازه بیابید."
اگر به قواعد خاصتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وقتی با تمام وجود تلاش کنی، هیچگاه ناامید نشو و همیشه امیدوار باش.
در مسیر زندگی، با توجه به تجربیات گذشته، سعی کن از اشتباهات خود نشوید و به جلو پیش بروید.
اگر در میانو دوراهی قرار گرفتی، هرگز اجازه نده که ترس تو را از انجام کارهای جدید نشوید.