جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نصف . [ ن ِ ] (ع اِ) نیمه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیمه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). نیم . نیم از هر چیزی . (ناظم الاطباء). یکی از دو قطعه ٔ چیزی . (از اقرب الموارد). یکی از دو پاره ٔ مساوی چیزی . (از المنجد). نَصف . نُصف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (از اقرب الموارد) (المنجد). ج ، اَنصاف . - اسطرلاب نصف . رجوع به نصفی شود. - نصف العمر . رجوع به همین مدخل در ردیف خود شود. - نصف النهار . رجوع به همین مدخل در ردیف خود شود. - نصف قطر ؛ نیم از دایره . (ناظم الاطباء). - امثال : از نصف ضرر برگشتن . نصف ٌلی و نصف ٌلک واﷲ خیرالناصفین : کنایه از توافق کردن دو تن در تقسیم کردن چیزی میان خود. || وسط. (یادداشت مؤلف ). میان . (ناظم الاطباء). میان چیزی . وسط چیزی . - نصف روز ؛ ظهر. نیمروز. - نصف شب ؛ نیمه شب . نیمشب . || داد. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) . عدل . (ناظم الاطباء) (المنجد). انصاف . (اقرب الموارد) (المنجد). نصف [ ن َ / ن ُ ] . (از اقرب الموارد). || (ص ) متوسط از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). که از اواسط ناس باشد. (از اقرب الموارد) . که از اواسط مردم باشد یعنی یا در سن یا قامت نه کوچک باشد و نه بزرگ . (از المنجد). مذکر و مؤنث و واحد و جمع در وی یکسان است .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رجل نصف ؛ مردی که از اوسط ناس باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. شقه، نصفه، نيم، نيمه، يك دوم half, moiety, demi-, hemi- نصف، نصف ساعة، ظهير مساعد، فصل الدراسى، جزئيا، نصفيا، شطريا yarım moitié hälfte medio metà نیمه، نیمی، نیم، طرف، عیال، بخش، قسمت مساوی
نصف|نصف ساعة , ظهير مساعد , فصل الدراسى , جزئيا , نصفيا , شطريا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "نصف" در زبان فارسی به معنای نیم یا قسمت نصف یک چیز است. در استفاده از این کلمه و نگارش آن چند نکته وجود دارد:
نحوه نوشتن: کلمه "نصف" به صورت کامل و بدون هیچ فاصله یا علامت خاصی نوشته میشود.
موقعیت جغرافیایی و فرهنگی: کلمه "نصف" معمولاً در زبان محاورات و همچنین در متنهای رسمی استفاده میشود. در زبان محاورهای ممکن است از واژههای دیگری مانند "نیم" نیز استفاده شود.
قواعد نگارشی:
"نصف" به عنوان اسم عملکرد خاصی ندارد اما میتواند به عنوان قید در جملات به کار بردهشود، به ویژه هنگام اشاره به زمان، مقدار یا تقسیم.
در صورت نیاز به ذکر مقدار یا موضوع مورد نظر، باید جملات به شکلی درست و صریح نوشته شوند. به عنوان مثال: "نصف این کتاب را خواندم."
پیشوند و پسوند: کلمه "نصف" معمولاً به صورت مستقل استفاده میشود و نیازی به اضافه کردن پیشوند یا پسوند ندارد. با این حال، در برخی موارد میتوان از آن در ترکیب با دیگر واژهها استفاده کرد، مثلاً "نصفه" (نصف) که در زبان محاورهای بیشتر رایج است.
در متنهای ریاضی و علمی: هنگامی که از "نصف" در زمینههای علمی یا ریاضی استفاده میشود، معمولاً به شکل دقیقتری به منظور بیان عددی یا مقداری به کار میرود. به عنوان مثال: "نصف (1/2) یک عدد است."
با توجه به این نکات، استفاده از "نصف" باید با دقت و مطابق با سیاق جمله باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
نصف از کتاب را خواندم و حالا فهمیدم که داستان چطور پیش میرود.
او نصف پیتزا را با دوستانش تقسیم کرد تا همه از طعم آن لذت ببرند.
اگر نصف ساعت دیگر صبر کنیم، فیلم مورد علاقهمان پخش میشود.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: نیمه، نیمی، نیم، طرف، عیال، بخش، قسمت مساوی
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر