جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nazm
order  |

نظم

معنی: نظم . [ ن َ ] (ع اِ) شعر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلام موزون . مقابل نثر. (المنجد) (از غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). سخن راست کرده بر وزن . (از مهذب الاسماء). شعر. چامه . پیوسته . سرود. نظام . (یادداشت مؤلف ) :
ز گاه کیومرث تا یزدگرد
به نظم من آید پراکنده گرد.
فردوسی .
نگه کردم این نظم و سست آمدم
بسی بیت ناتندرست آمدم .
فردوسی .
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی .
منوچهری .
سواران نظم و نثر در میدان بلاغت درآیند. (تاریخ بیهقی ص 392).
در باغ و راغ دفتر و دیوان خویش
از نظم و نثر سنبل و ریحان کنم .
ناصرخسرو.
نبیند که پیشش همی نظم و نثرم
چو دیبا کند کاغذ دفتری را.
ناصرخسرو.
ز نظم و نثرش پروین و نعش خیزد و او
بهم نماید پروین و نعش در یک جا.
خاقانی .
آسمان داند که گاه نظم و نثر
بر زمین چون من مبرز کس ندید.
خاقانی .
نبینی جز مرا نظم محقق
نبینی جز مرا نثر مبرهن .
خاقانی .
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف درگوهر نباشد.
حافظ.
گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم خود چرا نکنم از که کمترم .
حافظ (آنندراج ).
- به نظم آوردن ؛ به شعر گفتن . (یادداشت مؤلف ) :
به نظم آرم این نامه راگفت من
از او شادمان شد دل انجمن .
فردوسی .
به نظم اندرآری دروغ و طمع را
دروغ است سرمایه مر کافری را.
ناصرخسرو.
اگر چه نثر بود خوب خوبتر گردد
چو شاعرش به عبارات خوش به نظم آورد.
مؤیدی .
|| رشته ٔ مروارید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم خود چرا نکنم از که کمترم .
حافظ.
دفتر مدح ترا نظم لاَّلی می دهند
در جواهرخانه ٔ گردون چه برجیس و چه تیر.
طالب (آنندراج ).
|| مروارید به رشته کشیده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منظوم .(اقرب الموارد) (المنجد). المنظوم باللؤلؤ و الخرز. (متن اللغة). || نظم الحنظل ؛ حب حنظل در صیصاء آن . (از اقرب الموارد). رجوع به صیصاء شود. || گروه بسیار از ملخ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دسته یا صفی از ملخان . (از المنجد). گروهی از ملخ . (از متن اللغة): نظم من جراد؛صف . (از اقرب الموارد). ج ، مناظم . || ترتیب . دهناد. آراستگی . (ناظم الاطباء). نضد. سامان . (یادداشت مؤلف ). پیوستگی . انتظام . به سامانی : از سلک نظم و انخراط منتشر و متفرق گردد. (سندبادنامه ص 5).
کی شود بستان و کشت و برگ و بر
تا نگردد نظم آن زیر و زبر.
مولوی .
|| نظم الطبیعی (در منطق )؛ انتقال از موضوع مطلوب به حد وسط سپس انتقال از آن به محمول تا آنکه از آن نتیجه بدست آید چنانکه در شکل اول از اشکال اربعه چنین است . (از تعریفات جرجانی ). || (اِخ ) سه ستاره ٔ جوزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سه ستاره اند از جوزا. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). سه ستاره است نزدیک به جوزا. (مهذب الاسماء). سه ستاره است از جوزاء و آن نطاق جوزاء و فقار جوزاء است و انتظام و بهم پیوستگی این ستارگان مثل است .(از اقرب الموارد). || ستاره ٔ پروین . (از تاج العروس ). ثریا. || دبران . (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة). || (مص ) چیزی را به چیزی ضم کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به هم پیوستن . (آنندراج ). تألیف کردن و منضم کردن چیزی را به چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || به هم پیوستن و گره زدن ریسمان را. (از متن اللغة): نظم الحبل ؛ شکه . (تاج العروس )، شکه و عقده . (متن اللغة). || درکشیدن سخن در وزن و ترتیب دادن . (از منتهی الارب ). سخن را وزن و ترتیب دادن . (آنندراج ). در وزن کشیدن سخن را و شعر گفتن . (از ناظم الاطباء). پیوستن بر سخن . (زوزنی ). نظم کردن . به شعر درآوردن : و این کتاب را پس از ترجمه ٔ پسر مقفع و نظم رودکی ترجمه کرده اند. (کلیله و دمنه ). || لؤلؤ را در رشته ای جمع کردن [ به رشته کشیدن ]. (از تعریفات ). درکشیدن جواهر به رشته . (آنندراج ).به رشته درکشیدن مروارید. (از ناظم الاطباء). به هم پیوستن سلک مروارید و درکشیدن جواهر در رشته . (غیاث اللغات ). تألیف کردن و در رشته جمع کردن مروارید را، و از این معنی است نظم شعر چون کلام موزون را بهم پیوند دهند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (متن اللغة). || آراستن . (از منتهی الارب ). برپای داشتن کاری را. (از المنجد). ترتیب دادن کار را و برپای داشتن آن را. (از ناظم الاطباء): نظم الامر؛ اقامه . (اقرب الموارد). || نظام دار گردیدن ماهی وسوسمار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نعت از آن ناظم است . (منتهی الارب ). رجوع به نظام شود. || کشیدن موی فزونی را از باطن پلک به ظاهر آن . (یادداشت مؤلف ). || اصطلاحاً نظم عبارت است از تألیف کلمات و جملاتی که معانی آن مرتب و دلالت آن متناسب بود بر حسب آنچه که عقل اقتضا کند. (از تعریفات ) :
پیشت آرم نظم قرآن را شفیع
کز همه عیبش مبرا دیده ام .
خاقانی .
... ادامه
883 | 0
مترادف: 1- آراستگي، آراستگي، انتظام، انضباط، ترتيب، تنظيم، سازماندهي، سامان، قاعده، قانون، نسق، نظام 2- شعر
متضاد: نثر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (نَ) [ ع . ]
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: nazm
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 990
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
order | discipline , regularity , arrangement , system , verse , collocation , poetry , array , poem , meter , rank , rhyme , train , rime , metre
ترکی
disiplin
فرانسوی
discipline
آلمانی
disziplin
اسپانیایی
disciplina
ایتالیایی
disciplina
عربی
طلب | أمر , رتب , نظم , طلب في المطعم , وصف دواء , أدار , ترتيب , النظام , نظام , تعليمات , إذن , فرض , طلب تجاري , نقابة , رهبنة , أخوية , طبقة , أمر عسكري , جماعة , درجة كهنوتية , منزلة , ضرب , نوع , طراز , طقس ديني , طراز معماري , توصية , وسام عسكري
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «نظم» در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است و در نوشتار و گفتار باید به قواعد نگارشی و معنایی آن توجه شود. در زیر به برخی از نکات مربوط به کلمه «نظم» اشاره می‌شود:

  1. معنی و کاربرد: «نظم» به معنای ترتیب، سازمان‌دهی، و قوانین مشخص برای یک پدیده یا عمل است. می‌تواند به مفهوم نظم در جامعه، نظم در ادبیات، و حتی نظم در موسیقی اشاره داشته باشد.

  2. نحوه نوشتار: این کلمه باید همیشه با حروف کوچک نوشته شود، مگر اینکه در ابتدای جمله یا عنوان قرار گیرد.

  3. حالت‌های دستوری: «نظم» معمولاً به عنوان اسم استفاده می‌شود. می‌تواند به صورت مفرد و جمع به کار رود، مثلاً «نظم‌ها» برای اشاره به ترتیب‌های مختلف.

  4. تطابق با دیگر کلمات: در جملات، باید دقت شود که «نظم» با فعل‌ها و دیگر اجزای جمله از نظر تعداد و جنس (مؤنث یا مذکر) تطابق داشته باشد.

  5. استفاده‌های مجازی: «نظم» در متن‌های ادبی و شعری می‌تواند به معنای زیبایی، هماهنگی و انسجام نیز به کار رود.

  6. نکات نگارشی: در نوشتار رسمی و ادبی، باید از کاربردهای درست و متناسب این کلمه اطمینان حاصل کرد و از استفاده‌های غیررسمی یا غیرمعین خودداری کرد.

به عنوان مثال:

  • «در کلاس، نظم و ترتیب از اهمیت بالایی برخوردار است.»
  • «شاعر با به کارگیری نظم خاصی در اشعار خود، زیبایی ویژه‌ای به آن‌ها بخشیده است.»

با رعایت این نکات می‌توان به درک بهتر و استفاده صحیح از کلمه «نظم» پرداخت.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. نظم و انضباط در مطالعه به موفقیت‌های بزرگ تحصیلی منجر می‌شود.
  2. برقراری نظم در محیط کار باعث افزایش بازدهی و کاهش استرس کارکنان می‌گردد.
  3. حفظ نظم در زندگی روزمره می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی و کاهش سردرگمی کمک کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری