جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

na(e,o)māyān
visible  |

نمایان

معنی: نمایان . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف ) بسیار واضح و آشکار. (آنندراج ). ظاهر. هویدا. آشکار. (ناظم الاطباء). مشهود. مرئی . علنی . فاحش . بی پرده :
بد اندر دلت چند پنهان بود
ز پیشانی آن بد نمایان بود.
بوشکور.
عجب دارم خدا بردارد این ظلم نمایان را
که پیش چشم من آئینه زآن رخسار گل چیند.
صائب (از آنندراج ).
به چشم پاک کرد آئینه تسخیر آن پری رو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمی آید.
صائب (از آنندراج ).
چون شکاف صبح صد زخم نمایان خفته است
در جگرگاه فلک از تیغ یک پهلوی او.
صائب (از آنندراج ).
|| نمودارشونده . (غیاث اللغات ). رجوع به معنی اول شود. || مجازاً، کلان و بسیار، چرا که هرچه کلان و بسیار باشد بالضرور ظاهر و نمایان است . (غیاث اللغات ). رجوع به معنی اول شود. || دراز و عمیق ، چون زخم نمایان ، و این نیز راجع به معنی اول [ بسیار واضح و آشکار ] است . (آنندراج ). رجوع به معنی اول شود. || (ق ) در حال نمودن . (یادداشت مؤلف ). در حال نشان دادن و اشاره کردن :
چو سال بد از وی خلایق نفور
نمایان به هم چون مه نو ز دور.
سعدی .
... ادامه
1152 | 0
مترادف: آشكار، باهر، پديد، پديدار، پيدا، جلوه گر، ظاهر، علني، متجلي، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هويدا
متضاد: مخفي، ناپيدا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (نَ) (ص فا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: namAyAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 152
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
visible | ostensible , seeming , dominant , egregious
ترکی
görünür
فرانسوی
visible
آلمانی
sichtbar
اسپانیایی
visible
ایتالیایی
visibile
عربی
مرئي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «نمایان» در زبان فارسی به معنای «آشکار» یا «مشهود» است و بسته به موقعیت کلام و نحوه استفاده، می‌تواند به‌ کار برده شود. در اینجا به چند نکته درباره‌ی استفاده و نگارش این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. جنس و نوع کلمه: «نمایان» اسم و گاه صفت است. به عنوان مثال: «چهره‌ی او نمایان شد» یا «این مشکل نمایان است».

  2. نحوه‌ی نوشتار: این کلمه به صورت «نمایان» نوشته می‌شود و از لحاظ نگارش اصولی، لازم است که با حروف فارسی صحیح و بدون هیچ گونه اشتباهی تایپ شود.

  3. جملات استفاده:

    • در جملات توصیفی: «عوامل ناپایداری اقتصادی در این کشور به‌طور واضح نمایان است».
    • در جملات خبری: «تغییرات اقلیمی اثرات خود را بر طبیعت نمایان کرده است».
  4. هماهنگی با سایر کلمات: این کلمه می‌تواند به‌همراه دیگر کلمات در ساختارهای متفاوت استفاده شود؛ به عنوان مثال: «چهره‌ی نمایان»، «مشکلات نمایان» و غیره.

  5. مفاهیم مشابه: این کلمه می‌تواند با عبارات مشابه مانند «آشکار»، «ظاهر»، و «مشهود» تعویض شود، اما هر یک از این کلمات ممکن است در زمینه‌های خاص معانی متفاوتی داشته باشند.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه «نمایان» به شیوه‌ای صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. صبح هنگام، نور آفتاب به آرامی بر روی دشت نمایان شد و زیبایی طبیعت را دوچندان کرد.
  2. احساسات واقعی او در چهره‌اش نمایان بود و هیچ چیزی نمی‌توانست آن را پنهان کند.
  3. با نزدیک شدن به قله کوه، منظره‌ای خیره‌کننده از دره‌ها و جنگل‌ها نمایان گردید.

واژگان مرتبط: قابل رویت، مریی، پدیدار، دیده شدنی، پیدا، صوری، قابل نمایش، ظاهری، ظاهر نما، غالب، مسلط، برتر، برجسته، حکمفرما، فاحش، بزرگ، انگشت نما

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری