جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

na
not  |

نه

معنی: نه . [ ن ُه ْ ] (عدد، ص ، اِ) یکی از اعداد فرد که بلافاصله پس از هشت می آید، یعنی هشت بعلاوه ٔ یک . و به عربی تسعه گویند. (ناظم الاطباء) عدد اصلی بین هشت و ده . نماینده ٔ آن در ارقام هندسی 9 است و در حساب جمل حرف ط است . || کنایه از نه فلک و افلاک تسعه است . رجوع به ترکیبات در سطور ذیل شود. || کنایه از نه سوراخ بدن آدمی : دو سوراخ بینی ، دو سوراخ گوش ، دو سوراخ چشم ، دو سوراخ پس و پیش یا قبل و دبر، یک سوراخ دهان .
- نه بام ؛ کنایه از نه آسمان است . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ).
- نه پایه ؛ کنایه از نه آسمان است . (برهان قاطع).
- || به معنی منبر خطیبان هم هست که بر بالای آن روند و خطبه خوانند. (برهان قاطع). در شاهد زیر مراد از منبر نه پایه ، نه فلک است :
کرسی شش گوشه بهم درشکن
منبر نه پایه بهم درفکن .
نظامی .
رجوع به ترکیب نه خرگهی شود.
- نه پدر ؛ نه آسمان را گویند و آنها را آبای علوی خوانند. (برهان قاطع).
- || هفت کوکب را نیز با دو عقده رأس و ذنب گفته اند. (برهان قاطع) :
کشت و زاد از پی بیشی غلامانش کنند
چار مادر که دراین نه پدر آمیخته اند.
نظامی .
- نه پرده ؛ کنایه از نه آسمان . (از برهان ) :
کند بالای این نه پرده پرواز
نیم زآن پرده چون گویم از این راز.
نظامی .
جامه ٔ عیب تو تنک رشته اند
ز آن به تو نه پرده فروهشته اند.
نظامی .
- نه پشت ؛ کنایه از نه آسمان :
این هفت قواره ٔ شش انگشت
یک دیده ٔ چاردست و نه پشت .
نظامی .
- نه تخت نیل ؛ کنایه از نه فلک :
شناسنده ٔ حرف نه تخت نیل
حساب فلک راند بر تخت و میل .
نظامی .
- نه ترنج ؛ کنایه از نه آسمان :
ترنج از دودگوگرد آن ندیده
که مازین نه ترنج نارسیده .
نظامی .
- نه تا ؛ نه تو.
- نه تو ؛ نه تا. نه تاه . نه لا :
بر من که دلم چو شمع یکتاست
پیراهن غم چو شمع نه توست .
سعدی .
هزار گونه سپر ساختیم و هم بگذشت
خدنگ غمزه ٔ خوبان ز دلق نه تویی .
سعدی .
- نه توی ؛ نه تو
- نه چرخ ؛ نه فلک :
به فتح هفت کشور سر برآرد
سر نه چرخ را در چنبر آرد.
نظامی .
قبله ٔ نه چرخ به کویت در است
عبهرشش روزه به مویت در است .
نظامی .
- نه حجره ؛ کنایه از نه آسمان . (برهان قاطع) (آنندراج ). نه فلک . (از رشیدی ) :
دل از کار نه حجره پرداخته
به نه حجره ٔ آسمان تاخته .
نظامی .
- || نه حرم حضرت علیه السلام .(رشیدی ). نه حجره که حرم های حضرت رسالت پناه می بودند. (از برهان ) (آنندراج ). رجوع به شاهد ذیل معنی قبلی شود.
- نه حصار ؛ نه فلک . نه آسمان .
- نه حصار مینا ؛ نه حجره . نه آسمان . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نه حرف افلاک ؛ نه فلک :
فکند از هیبت نه حرف افلاک
رقوم هندسی بر تخته ٔ خاک .
نظامی .
- نه حلقه ؛ کنایه از کواکب تسعه :
جهت شش طاق او بر دوش دارد
فلک نه حلقه هم در گوش دارد.
نظامی .
- نه حواس ؛ پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (به استثنای حس مشترک ). (فرهنگ فارسی معین ) :
ز نه حواس برون شوبه کوی هشت صفات
که هست حاصل این هشت ، هشت باغ بقا.
خاقانی .
- نه خال ؛ نه لو. رجوع به نه لو شود.
- نه خراس ؛ کنایه از نه آسمان است . (از برهان ) (آنندراج ).
- نه خرگهی ؛ منبر نه خرگهی ، منبر نه پایه و کنایه از نه آسمان است :
تا فلک از منبر نه خرگهی
بر تو کند خطبه ٔ شاهنشهی .
نظامی .
- نه خم فیروز ؛ نه فلک . (مجموعه ٔ مترادفات ص 362).
- نه دایره ؛ نه فلک :
نه دایره یک لحظه کناره کند از سیر
گر بروزد از موکب عزم تو غباری .
سنائی .
پسری چون تو نزادند در این روزن
هفت سیاره و نه دایره و چار گهر.
سنائی .
یکدله ٔ شش جهت و هفتگاه
نقطه ٔ نه دایره بهرامشاه .
نظامی .
- نه دبیر ؛ کنایه از کواکب تسعه :
در دو هنرنامه ٔ این نه دبیر
نیست یکی صورت معنی پذیر.
نظامی .
- نه رواق ؛ کنایه از نه آسمان است .(از رشیدی ) (از برهان ).
- نه روزن ؛ کنایه از نه آسمان . (فرهنگ فارسی معین ).
- نه سپر ؛ نه سپهر. نه فلک :
کاین هفت خدنگ چارمیخی
وین نه سپر هزارمیخی .
نظامی .
- نه سپهر ؛ نه آسمان . (از برهان ) (آنندراج ) :
مقدار نه سپهر خردگر کند قیاس
با اوج همت تو یکی باشد از هزار.
سلمان ساوجی .
- نه سقف بی ستون ؛ نه طارم شش روزه . (مجموعه ٔ مترادفات ص 362). کنایه از نه آسمان است .
- نه شکم ؛ کنایه از دوایر افلاک نه گانه :
چرخ که یک پشت ظفرساز تست
نه شکم آبستن یک ناز تست .
نظامی .
- نه شوی ؛ ظاهراً کنایه از نه فلک یا آباء علوی :
احتساب دوره ٔ انصاف تو نگذاشتی
تا دهد نه شوی را حکم طبیعی زن چهار.
سیف اسفرنگ .
- نه شهر بالا ؛ کنایه از نه آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ). نه شهر علوی . (فرهنگ فارسی معین ).
- نه شهر علوی ؛ نه شهر بالا. (فرهنگ فارسی معین ) :
کنم قصد نه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی .
خاقانی (از فرهنگ فارسی معین ).
- نه شیشه ؛ کنایه از نه آسمان است :
جنایت های این نه شیشه ٔ تنگ
همه در شیشه کن بر شیشه زن سنگ .
نظامی .
- نه صحیفه گردون ؛ نه شهر بالا. (برهان قاطع). نه طارم . نه طبق . کنایه از نه آسمان است . (آنندراج ).
-
نه طارم ؛ کنایه از نه فلک . (از برهان ) (آنندراج ).
- نه طاق ؛ کنایه از نه آسمان . (از رشیدی ). نه قصر. نه حصار مینا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 362).
- نه طبق ؛ نه طارم . کنایه از نه آسمان . (برهان قاطع) (آنندراج ) :
نه طبق سپهر و آن قرصه ٔ ماه و خور که هست
بر لب خوان قسمتت سهل ترین نواله باد.
حافظ (از فرهنگ فارسی معین ).
- نه عماری ؛ نه فلک . (یادداشت مؤلف ) :
ای هفت عروس نه عماری
بر درگه تو به پرده داری .
نظامی .
- نه طشت ؛ کنایه از نه فلک . نه آسمان . (فرهنگ فارسی معین ) :
گر به یک ره گشت این نه طشت گم
قطره ای در هشت دریا گشت گم .
عطار (از فرهنگ فارسی معین ).
- نه عرض . رجوع به عرض شود.
- نه فلک ؛ نه آسمان . افلاک قمر و عطارد وزهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل و فلک اطلس یا ثوابت و فلک الافلاک . رجوع به فلک شود :
روزی دهان پنج حواس و چهارطبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند.
ناصرخسرو.
یکی نوبتی چارحد برفراخت
که بر نه فلک پنج نوبت نواخت .
نظامی .
نه فلک از دیده عماریش کرد
زهره و مه مشعله داریش کرد.
نظامی .
فلکی پای گرد کرده بناز
نه فلک را به گرد او پرواز.
نظامی .
- نه قصر ؛ نه طبق . کنایه از نه آسمان . (از برهان ) (آنندراج ).
- نه کاسه ؛ نه فلک . (فرهنگ فارسی معین ) :
در این نه کاسه ٔ دلسوز دلگیر
گرت روزی عروسی کرد تقدیر.
عطار (از فرهنگ فارسی معین ).
- نه کرسی و نه کرسی آسمان و نه کرسی فلک ؛ نه آسمان :
نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد.
ظهیر.
چه حاجت که نه کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان .
سعدی .
- نه گاو پشت ؛ نه فلک :
از این نه گاو پشت آدمیخوار
بنه بر پشت گاو افکن زمین وار.
نظامی .
- نه گردون ؛ نه فلک :
به دانائیش هفت اختر شکرخند
به مولائیش نه گردون کمربند.
نظامی .
- نه گنبد خضرا ؛ کنایه از نه آسمان :
چو نه گنبد همی گوئی به برهان قیاس آخر
چه گوئی چیست از بیرون این نه گنبد خضرا.
ناصرخسرو.
- نه گوهر ؛ لعل و یاقوت و فیروزه و الماس و زمرد و عقیق و مرجان . (آنندراج ) .
- نه گوی ؛ نه فلک . (فرهنگ فارسی معین ).
- نه لگن ، نه قلعه ٔ مینا . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 362). نه فلک .
- نه لو ؛ نه خال . ورق بازی که 9 خال دارد.
- نه ماهه ؛ پابه ماه و آماده ٔ وضع حمل . کنایه از رسیده و قابل استفاده :
خم آبستن خمر نه ماهه بود
در آن فتنه دختر بیفکنده زود.
سعدی .
- نه مسند ؛ نه آسمان :
شمسه ٔ نه مسند هفت اختران
ختم رسل خاتم پیغمبران .
نظامی .
- نه مطبخ ؛ نه فلک :
نخواهد ماند آخر جاودانه
در این نه مطبخ این یک چارخانه .
نظامی .
- نه مقرنس ؛ کنایه از نه آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
- نه مکتب ؛ نه فلک :
خوانده به جان ریزه اندیشناک
ابجد نه مکتب از این لوح خاک .
نظامی .
- نه مهد ؛ نه آسمان :
و آن یوسف هفت بزم نه مهد
هم والی ملک و هم ولی عهد.
نظامی .
- نه میخی ؛ پرده ٔ نه میخی ، کنایه از نه آسمان با کواکب تسعه :
هرچه در این پرده ٔ نه میخی است
بازی این لعبت زرنیخی است .
نظامی .
... ادامه
789 | 0
مترادف: خير، لا، ني
متضاد: آري، بلي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (قید) [پهلوی: nē، مقابلِ آری] ‹نی، نا›
مختصات: (نَ) [ په . ] (حر.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: na
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 55
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
not | none , nay , in- , un- , no
ترکی
hayir
فرانسوی
non
آلمانی
nein
اسپانیایی
no
ایتالیایی
no
عربی
ليس | لن , للجزم , على الرغم من , لا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نه" در زبان فارسی دارای چند کاربرد و نقش متفاوت است. در اینجا به بررسی قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه می‌پردازیم:

1. استفاده به عنوان قید نفی:

  • قید نفی: کلمه "نه" به عنوان قید نفی در جملات به کار می‌رود. به عنوان مثال:
    • من نه می‌روم.
    • او نه کتاب می‌خواند.

2. استفاده در جملات شرطی:

  • "نه" می‌تواند در جملات شرطی به کار رود، معمولاً برای نفی کردن یک شرط.
    • اگر نه بیایی، من می‌روم.

3. استفاده به عنوان جزء پرسشی:

  • در جملات سوالی، "نه" ممکن است به شکل سوالی استفاده شود:
    • تو نمی‌خواهی بیایی، نه؟

4. قواعد نگارشی:

  • "نه" همواره باید جدا از کلمات دیگر نوشته شود و به عنوان یک کلمه مستقل به حساب می‌آید.
  • در پایان جملات، "نه" معمولاً در صورت نفی با ویرگول (،) یا بدون ویرگول می‌تواند بیاید، بستگی به ساختار جمله دارد.

5. معانی مختلف:

  • "نه" ممکن است به معنای "نه" به عنوان نفی باشد یا در برخی موارد به معنای "علی‌رغم" یا "حالا که" استفاده شود.

6. هم‌معنا با کلمات دیگر:

  • در برخی موارد، کلمه "نه" می‌تواند با کلمات دیگری تعویض شود، اما باید دقت کرد که معنای جمله تغییر نکند.

مثال:

  • او نه تنها درس می‌خواند، بلکه به ورزش نیز اهمیت می‌دهد.

این نکات به شما کمک می‌کند تا به درستی از کلمه "نه" در جملات خود استفاده کنید و قواعد نگارشی را رعایت کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. امروز نه باران می‌بارد و نه هوای گرم است.
  2. او نه تنها در رشته ورزشی قوی است، بلکه در تحصیل نیز موفق است.
  3. من نه می‌خواهم دیر به خانه برسم و نه می‌خواهم والدینم نگران شوند.

واژگان مرتبط: نه خیر، نفی، حرف منفی، رای منفی، بسوی، در داخل، غیر، عدم، نا

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری