جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

navardidan
rolling  |

نوردیدن

معنی: نوردیدن . [ ن َ وَ دی دَ ] (مص ) طی کردن .(برهان قاطع) (آنندراج ). بریدن . (آنندراج ). پیمودن [ راه ] . (فرهنگ فارسی معین ). قطع کردن . درنوشتن . سپردن . نبشتن :
بپوشی همان پوستین سیاه
یکی دشنه بستان و بِنْوَرد راه .
فردوسی .
گفتا برو به نزد زمستان به تاختن
صحرا همی نورد و بیابان همی گذار.
منوچهری .
بر او بنشینم و صحرا نوردم
شبانگه سوی خدمت بازگردم .
نظامی .
|| گردش کردن . گردیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || پیچیدن . (برهان قاطع). نَوَشتن . درنوشتن . پیچیدن گسترده ای را. (یادداشت مؤلف ). درنوردیدن . جمع کردن . در هم پیچیدن . به یک سو زدن . لوله کردن . طی :
مانَد به ساعتی ز یکی روز خشم تو
آن روز کآسمان بنوردند همچوطی .
منوچهری .
بارگاه زاهدان در هم نورد
کارگاه صوفیان در هم شکن .
سعدی .
|| بی نام ونشان ساختن . رجوع به معنی قبلی شود. || ته کردن . (برهان قاطع). تا کردن . (ناظم الاطباء). || برگردانیدن . برگردان کردن لب جامه و مَشک و دامن پیراهن و آستین و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || ورمالیدن . بازنوردیدن :
قبا بست و چابک نوردید دست
قبایش دریدند و دستش شکست .
سعدی .
|| سهو کردن . گم کردن (؟). || اهانت نمودن (؟). (ناظم الاطباء). || گذاشتن . (برهان قاطع). ترک کردن . غافل شدن . (ناظم الاطباء). به یک سو نهادن . بگذاشتن . (یادداشت مؤلف ) :
تو را سگی در سامری موافق و بس
طریق آل محمد سزد که بِنْوَردی .
سوزنی .
ترکیب ها:
- اندرنوردیدن . بازنوردیدن . برنوردیدن . به هم نوردیدن . بیرون نوردیدن . درنوردیدن . در هم نوردیدن . فرونوردیدن . وانوردیدن . وا بیرون نوردیدن . رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
... ادامه
576 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) ‹نوردن›
مختصات: (نَ وَ دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 324
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
rolling
عربی
لف | دحرجة , قرع الطبول , دوار , متموج , زالج , المتداول
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نوردیدن" در زبان فارسی به معنای "جست‌وخیز کردن" یا "دویدن" است و در برخی موارد به معنای "علاوه بر سطح" نیز ممکن است استفاده شود. در ادامه به چند نکته نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. جدا نویسی و وصل نویسی: "نوردیدن" به عنوان یک فعل ترکیبی با پیشوند "نور" نوشته می‌شود و به‌عنوان یک کلمه واحد محسوب می‌شود.

  2. صرف فعل: در صرف این فعل، به شکل‌های مختلف آن دقت کنید؛ مثلاً:

    • من نوردیدم
    • تو نوردیدی
    • او نوردید
    • ما نوردیدیم
    • شما نوردیدید
    • آنها نوردیدند
  3. استفاده در جملات: این فعل معمولاً به‌عنوان یک فعل حرکتی در جملات استفاده می‌شود. مثلاً:

    • او در پارک به سمت بچه‌ها نوردید.
    • آنها با شوق و نشاط به سمت خط پایان نوردیدند.
  4. نقطه‌گذاری: به‌هنگام نوشتن جملات، استفاده صحیح از علامات نگارشی اهمیت دارد. مثلاً:

    • درست: "او به خانه نوردید؛ خسته و گرسنه بود."
    • نادرست: "او به خانه نوردید خسته و گرسنه بود"
  5. توجه به معانی و سیاق: در استفاده از "نوردیدن"، توجه به معانی زمینه‌ای آن و سیاق جملات اهمیت دارد. این فعل بیشتر در زمینه‌های توصیفی و حرکتی به کار می‌رود.

این نکات می‌توانند به شما در استفاده صحیح از کلمه "نوردیدن" کمک کنند. اگر سؤالات بیشتری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری است، خوشحال می‌شوم که کمک کنم!

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او در پیست اسکی با سرعت و هیجان زیادی به نوردیدن از روی تپه‌ها پرداخت.
  2. بچه‌ها در پارک با شوق و شادی به نوردیدن در بین درختان و چمن‌ها مشغول بودند.
  3. باد سوزان، برف را به دور هم می‌نوردید و منظره‌ای زیبا ایجاد می‌کرد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری