جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: نون . (اِ) صورت ملفوظ حرف «ن » است . رجوع به «ن » شود : نسرین زنخ صنم چه کنم اکنون کز عارضین چو نونی زرینم . ناصرخسرو. و آن قد الف مثال مجنون خمیده ز بار عشق چون نون . نظامی . نونی است کشیده عارض موزونش و آن خال معنبر نقطی بر نونش . سعدی . || (ق ) اکنون . (لغت فرس اسدی ص 383) (اوبهی ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). علی حال . (لغت فرس ). مخفف اکنون است . (جهانگیری ) (رشیدی ) (غیاث اللغات ). مخفف کنون . (انجمن آرا) (آنندراج ). در حال . همین زمان . بالفعل .حال . (برهان قاطع). در همین زمان . (ناظم الاطباء). اینک . نک . علی حال . علی کل حال . در هر حال . (یادداشت مؤلف ) : بار بسته شد فرمان ده نون تا میان خدمت را بندم چست . بوشکور. زاغ سیه بودم یکچند و نون باز چو غلبه بشدستم دورنگ . منجیک . گوئی زبان شکسته و گنگ است بت ترا ترکان همه شکسته ز بانگ تواند نون . عماره ٔ مروزی . ولی ای پسر گاه آن است نون که سازی یکی چاره ٔ پرفسون . فردوسی (از سروری ). گر آن خوابها نون گزارش کنی شکم گرسنه چون گوارش کنی . فردوسی .
مردمان را راه دشوار است نون اندر آن دشت از فراوان استخوان . فرخی . همچو انگور آبدار بدی نون شدی چون سکج ز پیری خشک . لبیبی . به عالم اندر نون مالک الملوک توئی جمالشان همه از تست گاه جاه و جلال . غضایری . ضمیر انور تو هرچه در خیال آرد چو امر کن فیکون آسمانش آرد نون . شمس فخری . || (اِ) تنه ٔ درخت . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا)(آنندراج ) ((ناظم الاطباء). نرد. (رشیدی ) (انجمن آرار)(آنندراج ). || به استعاره ، چاه زنخدان . (از جهانگیری ) (از برهان ) (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). چاهک زنخ . (دهار). در عربی نونة بدین معنی است . (از رشیدی ). رجوع به «ن » شود. || به اصطلاح ارباب معما ابرو را گویند که عربان حاجب خوانند. (برهان قاطع). ابرو. حاجب . (ناظم الاطباء). رجوع به «ن » شود. || ثابت . برقرار. مقیم . || بزرگی . کلانی . (ناظم الاطباء). bread خبز، قوت، كسرة خبز، رزق، خبز القربان، ساعد بكسرة الخبز ekmek pain brot pan pane
کلمه "نون" در زبان فارسی به معنای نان است و به شکلهای مختلفی در جملات استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نویسهخوانی:
"نون" به صورت "نان" نیز نوشته میشود.
در برخی لهجهها، ممکن است با تغییراتی تلفظ شود.
نوع کلمه:
"نون" اسم است و به معنای نان به کار میرود.
صرف و نحو:
"نون" میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا دیگر نقشهای دستوری در جمله قرار بگیرد.
مثال: "نون تازه شیرین است." (اینجا "نون" فاعل جمله است.)
ترکیبها:
این کلمه میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود:
نون گرم
نون بیاتی
نون خشک
جمع:
جمع "نون" به صورت "نونها" نوشته میشود.
مثال: "نونهایی که پخته شدهاند، خوشمزه هستند."
نقطهگذاری:
در جملات باید دقت کرد که "نون" در جملات به درستی نقطهگذاری شود.
مثال: "من نون میخواهم." نیاز به فاصله و رعایت علامتگذاری دارد.
با رعایت این موارد میتوان به صورت صحیح و مؤثر از کلمه "نون" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
برای صبحانه یک نون تازه از نانوایی خریدم.
نون داغ و کره را روی میز گذاشتم و به سراغ چای رفتم.
او به یاد روزهای گذشته نونهای خانگی مادرش را با عشق درست کرد.