جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

nirumand
strong  |

نیرومند

معنی: نیرومند. [ م َ ] (ص مرکب ) توانا. خداوند زور و قوت . (انجمن آرا) (برهان قاطع)(آنندراج ). خداوند قدرت . (ناظم الاطباء) :
گور اگر چند بود نیرومند
یا به دستش گرفت یا به کمند.
میرخسرو.
|| دولتمند. سعادتمند. (ناظم الاطباء). || مسلط. (فرهنگ فارسی معین ).
- نیرومند شدن ؛ قوی شدن . قوت یافتن . (فرهنگ فارسی معین ).
- نیرومند کردن ؛ نیرو بخشیدن .تقویت . (از پارسی نغز) (فرهنگ فارسی معین ).
- || تأیید. (ترجمان القرآن ص 22 از فرهنگ فارسی معین ).
- نیرومند گردیدن ، نیرومند گشتن ؛ نیرو یافتن . قوی گردیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
- || مسلط شدن . دست یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). چیره گشتن . فائق آمدن :
گرچه بگشاد از آن طلسمی چند
بر دگرها نگشت نیرومند.
نظامی .
... ادامه
1255 | 0
مترادف: باقوت، بانيرو، پرزور، پرزور، پرقوت، توانا، زورمند، قوي، قوي، قوي جثه، مقتدر
متضاد: ضعيف
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (مَ) (ص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: nirumand
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 360
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
strong | powerful , mighty , formidable , vigorous , potent , solid , rugged , prolific , sinewy , stout , main , hale , valiant , brawny , nervy , orotund , puissant , robustious , sthenic , red-blooded , two-fisted
ترکی
güçlü
فرانسوی
fort
آلمانی
stark
اسپانیایی
fuerte
ایتالیایی
forte
عربی
قوي | شديد , متين , جهوري , منيع , حاد , نشط , محكم , عنيف , ضخم , ثابت
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نیرومند" یک صفت در زبان فارسی است که به معنای دارای قدرت و توانمندی است. در نوشته‌های فارسی، رعایت قواعد نگارشی و استفاده صحیح از کلمات از اهمیت بالایی برخوردار است. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از کلمه "نیرومند" اشاره می‌کنم:

  1. نقطه‌گذاری: کلمه "نیرومند" معمولاً در جملات به عنوان صفت به کار می‌رود و باید در جمله به‌درستی نقطه‌گذاری شود. به عنوان مثال:

    • "او یک فرد نیرومند است."
  2. توافق صفت و نام: در جملات، صفت "نیرومند" باید با اسم‌هایی که توصیف می‌کند، از نظر جنس و عدد همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال:

    • "این مرد نیرومند است." (مرد: مذکر، نیرومند: مذکر)
    • "این زن نیرومند است." (زن: مؤنث، نیرومند: مؤنث)
  3. استفاده در ترکیب‌ها: می‌توان "نیرومند" را در ترکیب‌های مختلف به کار برد، مانند "نیرومندانی" یا "نیرومندی" برای بررسی جدی‌تر واژه.

    • "نیرومندان همیشه در سختی‌ها استقامت دارند."
  4. ترکیب‌های اضافی: در برخی موارد می‌توان از قیدها برای تأکید بر صفت "نیرومند" استفاده کرد.

    • "او به شدت نیرومند است."
  5. فعل‌ها و زمان: در جملات، باید توجه داشت که فعل‌ها با صفت "نیرومند" همخوانی داشته باشند.
    • "این شخص در کارهای گروهی نیرومند عمل می‌کند."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "نیرومند" به‌درستی در جملات فارسی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او با تلاش و اراده‌ای نیرومند توانست به اهدافش دست یابد.
  2. درختان نیرومند جنگل نماد قدرت و استقامت طبیعت هستند.
  3. این کتاب به بررسی عوامل مؤثر در ساخت شخصیت نیرومند میان جوانان می‌پردازد.

واژگان مرتبط: قوی، مستحکم، محکم، سخت، پر زور، بزرگ، دشوار، ترسناک، سهمگین، شدید، جامد، خالص، توپر، زمخت، تنومند، نا هموار، پیچ و تابدار، بارور، فراوان، حاصلخیز، زایا، پرزا، با اسطقس، پی دار، سخت پی، چاق و چله، ستبر، ضخیم، اصلی، عمده، مهم، با اهمیت، تمام، بی نقص، خوش بنیه، سالم، شجاع، دلیرانه، دلاور، تهمتن، مرد، گوشتالو، پرعضله، ماهیچهدار، پر رگ و پی، پر رو، پر عصب، عصبانی، رسا، قوی و واضح، بلند صدا، پر صدا، تندکار، وخیم، شهوانی، دومشتی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری