جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

hār
rabid  |

هار

معنی: هار. (اِ) در سانسکریت هاره (مروارید، حلقه ٔ مروارید، گردن بند) از ریشه ٔ «هره » (بردن ، پوشیدن ، گرفتن ). پشتو «هار» (گردن بند، حلقه ). هار، رشته ٔ مروارید بود :
از آن قبل را کردند هار مروارید
که درّ ضایع بودی اگر نبودی هار.
(از لغت فرس صص 159 - 160).
(صحاح الفرس ، نسخه ٔ طاعتی :هار). رجوع به یکدانه شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هر چیزی را گویند عموماً که از پی هم به توالی ، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند و مروارید و لعل و یاقوت سفته و امثال آن را گویند که در یک رشته کشیده شده باشد خصوصاً. (برهان ). هر چیزی را گویند که عموماً ازپی هم به توالی ، یعنی پی درپی درآمده باشد یا بر و بالا و پهلوی هم درآرند. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیز به رشته کشیده شده و هر چیز نیک مرتب شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). مروارید و لعل و یاقوت و دیگر جواهر که به ترتیب در رشته کنند و در گردن اندازند، چنانکه امیرخسرو دهلوی گفته :
قطره های چند زآب چشم او پاکان چرخ
از پی تسبیح خود زآن آبگینه کرده هار.
گویند که به این معنی لغت هندی است و «هار سنگهار» علاقه ای است از گل که زنان در رشته کشند و برای زینت به گردن اندازند. (آنندراج ). در هندی به معنی حمایل گل است و در فارسی نیز استعمال می شود. (غیاث اللغات ). سلک مروارید و گلها و مانند آن که در گلو اندازند :
به ذکر خلق شاهنشاه دوران
ز هار گل ملائک سبحه گردان .
ملا منیر (از بهار عجم ).
گردن بند. گردن بند جواهر.(از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). در سنسکریت هم به معنی گردن بند است از ماده ٔ «هر» به معنی بردن و جذب کردن که صفت گردن بنداست . (فرهنگ نظام ). || رشته . سلک . (از ناظم الاطباء). رشته ٔ مروارید است . (صحاح الفرس ) (اوبهی ) : و نسخت تذکره ٔ هدیها، چه هدیهایی که اول روز پیش خان روند و چه هدیهای عقد تزویج ، کردند سخت بسیار و برسم ، و آن دو جام زرین مرصع به جواهر بود با هارهای مروارید، و جامه های به زر... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 220).
دگر شاهانه درجی از زر ناب
در او شش هار مروارید خوشاب .
فخرالدین اسعد گرگانی (ویس و رامین ).
چو ویس دلستان را دید غمگین
ز آب دیده ها تر کرد بالین
ز درد مادر و هجر برادر
گسسته هار مروارید بر زر.
فخرالدین اسعد گرگانی (ویس و رامین ).
آویزدم نظرنظر اندر مژه مژه
از دانه دانه لؤلؤ دیده چو هارهار.
مسعودسعد.
به نام دولت تو این کتاب کردم نظم
که هر قصیده و قطعه به از هزاران هار.
شمس فخری .
|| گردن . (برهان ) (ولف ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) :
گزید از سواران برون از هزار
بر آن بادپایان آهخته هار.
فردوسی (از فرهنگ جهانگیری ).
بکردار شیران به روز شکار
بر آن بادپایان آهخته هار.
فردوسی .
|| مهره های گردن حیوانات . (برهان ). استخوان های گردن هر حیوانی . (ناظم الاطباء). || بعضی به معنی مهار شتر دانسته اند . (آنندراج ). مهار شتر.(برهان ) (ناظم الاطباء). || صف . قطار. (ناظم الاطباء). || (ص ) خاموش . || متحیر و درمانده . (برهان ) (صحاح الفرس ). || دیوانه . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). به معنی حیوان دیوانه خصوصاً سگ دیوانه آمده که مردم را بگیرد و مریض شوند و حالات عجیب پیدا کنند، چنانکه گفته اند از آب بترسند. و شعر نظامی دلالت بر این معنی کند:
تو گفتی سگ گزیده آب را دید.
(انجمن آرا) (آنندراج ).
حیوان دیوانه خصوصاً سگ دیوانه . در سنسکریت ریشه اش «هر» به معنی بردن است ، چه سگ دیوانه جان انسان را میبرد. (فرهنگ نظام ). حیوان دیوانه مخصوصاً سگ دیوانه را «هار» گویند، و مرض آن سگ را «هاری » نامند. کردی «هار» (دارنده ٔ سرسام )، اَهّربو . (دهار). استی اره ، اره ، در لهجه ٔ اودی ور . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مبتلی به بیماری هاری . کلب کلب : مگر سگ هارم گرفته است . (یادداشت مؤلف ). || گوشت گندیده و بدبوی . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || (اِ) فضله و افکندگی انسان و حیوانات دیگر را هم میگویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). افکندگی آدمی و سرگین سایر حیوانات باشد. سرگین آدمیزاد و حیوانات دیگر. (آنندراج ) (انجمن آرا) :
صورت بخل آنکه زردار است
تیز با هار و کون با هار است .
سنائی .
در صفت غلامی کم بها و زشت :
ترش به چهره و دندانش چون تراشه ٔ انار
گره به روی و میان پاش پر گروهه ٔ هار.
مختاری (از جهانگیری ).
من با پسرش رنگ رزانیم هر دو تن
این قول را درست به داور همی کنم
او بوق من به هار مزعفر همی کند
من یال او به کاج معصفر همی کنم .
سوزنی .
تو همان یاری که بودی ، لیک ریش آورده ای
تیز بر ریشت زن و گر تیز نبود هار زن .
سوزنی .
به گوه کودک یکماهه ریده جلق زدی
به گوی لخلخه برداشتی گروهه ٔ هار.
سوزنی .
... ادامه
408 | 0
مترادف: 1- دمان، ديوانه، غضبناك، متغير 2- سرمست، مغرور 3- گزنده، پاچه گير 4- گردن بند، مرواريد 5- گردن 6- گوشت فاسد 7- سرگين، فضولات
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (ص .)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: hAr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 206
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
rabid | har
ترکی
çok öfkeli
فرانسوی
furieux
آلمانی
wütend
اسپانیایی
furioso
ایتالیایی
furioso
عربی
مصاب بداء الكلب | مسعور , عنيف , ضار
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «هار» در زبان فارسی به معنای «هرج و مرج» و «آشفتگی» است و به طور خاص در بعضی از متون ادبی و یا شعرها به کار می‌رود. اما در جامعهٔ ادبیات فارسی، این کلمه معمولاً در لحن‌های رسمی کمتر استفاده می‌شود.

اگر منظورتان از «هار»، قواعد نگارشی و نحوهٔ استفاده از آن در جمله‌ها یا متون است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. نحوهٔ نوشتن: کلمه «هار» باید به درستی و با استفاده از حروف فارسی نوشته شود و حتماً باید در جای خود به کار رود.

  2. استفاده در جملات: باید دقت شود که کلمه «هار» در جملات به درستی و با معنی مناسب استفاده شود. به عنوان مثال: «در این روزهای پر از هار و آشفتگی، آرامش کمیاب است.»

  3. نکات نگارشی: در نگارش‌های رسمی، سعی کنید از کلمات و عبارات متداول‌تر استفاده کنید، مگر اینکه بخواهید به شکل خاصی از زبان ادبی بهره ببرید.

  4. پیشنهادات دیگر: در مواقعی که می‌خواهید معنای مشابهی را بیان کنید، می‌توانید از کلمات دیگری مانند «آشفتگی»، «هرج و مرج» و یا «بی‌نظمی» استفاده کنید.

اگر پرسش خاصی دربارهٔ کاربرد یا معنای این کلمه دارید، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا بهتر بتوانم کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در فصل تابستان، هوا به‌قدری گرم است که می‌توان گفت شرایط هار است.
  2. وقتی که بچه‌ها به پارک می‌روند، انرژی آن‌ها هار و شادی‌آور است.
  3. در مسابقه، تیم ما با یک استراتژی هار و تهاجمی به پیروزی رسید.

واژگان مرتبط: متعصب، خشمگین، بد اخلاق، وابسته به هاری

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری