جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: هجران . [ هَِ ] (ع اِمص ) جدایی . مفارقت . دوری . دوری از دوستان و یاران . (ناظم الاطباء). هجر. فراق . افتراق . ضد وصال . فرقت : آتش هر جانْت ْ را هیزم منم و آتش دیگرْت ْ را هیزم پده . رودکی . دلی که پر از زوغ هجران بود ورا وصل معشوقه درمان بود. بوشکور. دریغا که باب من آن پهلوان بماند ز هجران من ناتوان . فردوسی . کسی که او غم هجران کشیده نیست چو من ز بهر برگ درختان چرا خورد تیمار. فرخی . نه چون بار هجران بود هیج باری نه چون نار فرقت بود هیچ ناری . قطران تبریزی . چو پیروزه گشته ست غمکش دل من ز هجران آن دو لب بهرمانی . بهرامی . «و با اینهمه درد فراق بر اثر سوز هجران منتظر». (کلیله و دمنه ). خیره نکرده ست دلم را چنین نه غم هجران و نه شوق وصال . ناصرخسرو. آن به که پیش هودج جانان کنی نثار آن جان که وقت صدمه ٔ هجران شود فنا. خاقانی . «بدانست که جوان در تب مطبق عشق است و در حرارت محرق هجران ». (سندبادنامه ص 189). شده زاندیشه ٔ هجران یارش ز بحر دیده پر گوهر کنارش . نظامی . از تو گر وصال آید قسم من اگر هجران هر چه از تو می آید من به جان خریدارم . عطار. شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر. مولوی . تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن که ندارد دل من طاقت هجران دیدن . سعدی . حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتی است که از روزگار هجران گفت . حافظ. روزگار و هر چه در وی هست بس ناپایدار است ای شب هجران تو پنداری برون از روزگاری . داوری مازندرانی (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح عرفان ؛ التفات کردن بغیر حق است . ظاهراً و باطناً. و دوری و جدایی و فراق از محبوب را گویند که برای عاشق شیدا بسی تلخ و ناگوار است . (فرهنگ مصطلحات عرفاء، تألیف سید جعفر سجادی ). رجوع به هجر شود. جدايي، دوري، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوري، هجر وصال hijran هجران hicran héjran hejran hejrán hejran
کلمه "هجران" در زبان فارسی به معنای دوری و فراق از کسی یا چیزی است. در مورد نگارش و قواعد مربوط به این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:
املا: کلمه "هجران" به این شکل نوشته میشود و باید به صورت صحیح و بدون غلط املایی استفاده شود.
تلفظ: در فارسی، "هجران" به صورت [hajrân] تلفظ میشود و تأکید بر روی سیلاب دوم آن است.
جایگاه کلمه: این کلمه میتواند به عنوان اسم در جملات به کار برود و معمولاً به عنوان اسم مفعول به کار میرود. برای مثال: "درد هجران او را آزار میدهد."
قید زمان: هجران معمولاً به حالتی اشاره دارد که ممکن است در زمانهای مختلف اتفاق بیفتد؛ لذا میتوان آن را به جملات مختلف با قیدهای زمانی تغییر داد. مثلاً "پس از سالها هجران، دوباره همدیگر را دیدند."
ترکیبها: کلمه "هجران" میتواند در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار رود، مثلاً "هجران عاشقانه" یا "هجران ابدی".
استفاده در ادبیات: "هجران" در شعر و ادبیات فارسی به وفور یافت میشود و بار احساسی و عاطفی خاصی دارد. شاعران بزرگ، مانند حافظ و سعدی، به طور خاص از این کلمه برای بیان غم فراق استفاده کردهاند.
استفاده صحیح و به جا از این کلمه در نوشتار و گفتار کمک میکند تا مفهوم مورد نظر به وضوح منتقل شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
هجران او قلبم را به درد آورد و هر شب به یادش گريه کردم.
در سوز و گداز هجران، به یاد روزهای خوب گذشته غصه میخورم.
هجران را میتوان در چشمان آنکه عاشق است به وضوح دید.