جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: همال . [ هََ / هَُ ] (اِ) قرین و همتا و شریک و انباز. (برهان ). دو چیز که در کنار هم به مناسبت قرار گیرند : دل من پرآزار از آن بدسگال نبد دست من چیره بر بدهمال . بوشکور. میان ما دو تن آمیخته دو گونه سرشک چو لؤلؤی که کنی با عقیق سرخ همال . آغاجی . فضل او خوان گر همه توحید خواهی گفت تو زآنکه فضل او همال قدرت یزدان بود. مجلدی . ز شیده یکی بود کهتر به سال برادر بد او را و فرخ همال . فردوسی . تو مهراب را کهتری یا همال مر آن دخت او را کجا دید زال ؟ فردوسی . هر آن کس که بد باشد و بدسگال نخواهد شدن شاه خود را همال . فردوسی . خسرو گیتی ملک مسعود محمود، آنکه نیست از ملوک او را همال و از شهان او را قرین . فرخی . نگر تا نگویی که در فعل بد هزاران مرا هست یار و همال . ناصرخسرو. من نشوم گر بشود جان من پیش کسی که ش نپسندم همال . ناصرخسرو. غره مشو به دولت و اقبال روزگار زیرا که با زوال همال است دولتش . ناصرخسرو. نسازد با همالان همنشستی کند چون موبدان آتش پرستی . نظامی . || شبه و مانند. (برهان ) : بدین برز و بالا و این شاخ و یال نداری کس از پهلوانان همال . فردوسی . چنین گفت : کاین شیده خال من است به بالا و مردی همال من است . فردوسی . ای امیری که تو را دهر نپرورده قرین ای سواری که تو را دیده ندیده ست همال . فرخی . نه چون او به همه باب توان یافت نظیری نه چون او ز همه خلق توان یافت همالی . فرخی . نبودی تو را در جوانی همال کنون چون بُوی که ت بفرسود سال ؟ فرخی . ز شاهان کسی بدسگالم نبود به گنج و به لشکر همالم نبود. اسدی . چون که بشناختش همالش بود در تجارت شریک مالش بود. نظامی . || حریف . هم آورد. طرف : نگه دار جان ازبد پور زال به جنگت نباشد جز او کس همال . فردوسی . || همسر. شریک زندگی : مرا گر همی داد خواهی به کس همالم گشسب سوار است و بس . فردوسی . تو را مژده از دخت مهراب و زال که باشند هر دو دو فرخ همال . فردوسی . چو در پرده ناجنس باشد همال ز تهمت بسی نقش بندد خیال . نظامی . || برابر. هم زور. مساوی ، در مقام یا قدرت : نخواهم خراج از جهان هفت سال اگر زیردستی بود گر همال . فردوسی . به سان همالان نشستم به خوان که اندر تنم پاره باداستخوان . فردوسی . 1- قرين، مانند، مثل، نظير، همتا
2- انباز، شريك
3- زن، همسر
کلمه "همال" در زبان فارسی به معنی "همرنگ" یا "همشکل" است. اما این واژه در زبان فارسی روزمره کمتر استفاده میشود و بیشتر در متون ادبی، شعر و یا متون تاریخی به کار میرود.
برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد زبانی و نگارشی، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
نحوه نگارش: کلمه "همال" باید به صورت دقیق و صحیح نوشته شود. از اشتباهات املایی که ممکن است آن را تحت تأثیر قرار دهد، خودداری کنید.
جایگاه کلمه: این کلمه معمولاً در جملات به عنوان صفت به کار میرود و باید در جای مناسب و در کنار اسم مناسب قرار گیرد.
توافق در تعداد و جنس: اگر کلمه "همال" به عنوان صفت در جملهای به کار میرود، باید با اسم مورد نظر از نظر تعداد و جنس همخوانی داشته باشد. مثلاً اگر از اسم مؤنث استفاده میکنید، ممکن است لازم باشد صفت را به گونهای به کار ببرید که به آن اسم مرتبط باشد.
استفاده در شعر و ادب: "همال" بیشتر در شعر و متون ادبی کاربرد دارد. بنابراین، در استفاده آن در این زمینهها، به نغمه و وزن شعر دقت کنید.
پرهیز از تکرار: در نوشتار ادبی، به دلیل زیبایی بیان، از تکرار بیمورد کلمه "همال" بپرهیزید و از مترادفها و تعابیر دیگر استفاده کنید تا نوشتهتان غنیتر و جذابتر باشد.
نمونه استفاده:
"گلی چون همال در باغ خویش پرورید."
"چشمهایش چون همال آسمان بیحد و مرز بود."
با رعایت این نکات، میتوانید به خوبی از کلمه "همال" در نگارشهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او همال من است و همیشه در سختیها کنارم میماند.
با کمک همالهای خود، توانستیم پروژه را به بهترین نحو به پایان برسانیم.
در سفر به شمال، همال من به من یاد داد چگونه شیوهٔ سفر را بهتر مدیریت کنم.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر