جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

vāhed
unit  |

واحد

معنی: واحد. [ ح ِ ] (ع ص ، اِ) یگانه . یکتا: فلان واحد دهره ؛ فلان یگانه ٔ روزگار است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی همتا: فلان واحدالاحدین ؛ یعنی فلانی بی همتاست و این کلمه را در نهایت مدح آرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی نظیر. فرد. تنها. بی شریک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یکتا شود :
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد یکتا.
ناصرخسرو.
واحد اندر ملک او را یار نی
بندگانش را جز او سالار نی
نیست خلقش را دگر کس مالکی
شرکتش دعوی کند جز هالکی .
(مثنوی چ خاور ص 253).
دوستان باشند و دلداران ولیک
مهربان نشناسد الا واحدی .
سعدی .
|| جزئی از کلی ، فالرجل واحد من القوم یعنی او فردی از افراد قوم است . (از اقرب الموارد). || بسیط . بی جزء. (یادداشتهای مؤلف ). || (اِخ ) از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء). آفریننده :
توحید تو تمام بدوگردد
دانستی ار تو واحد یکتا را.
ناصرخسرو.
رجوع به اﷲ، اوحد، یکتا و وحدت شود. || (ع ص ، اِ) نظیر. فلان لاواحدله ؛ فلانی نظیر ندارد. (ناظم الاطباء). || واحد از نظر حکما مقابل کثیر است و تعریف آن را هم به تقابل آن با کثیر کرده اند زیرا تعریف حقیقی برای آن ممکن نیست و بعضی گفته اند: واحد امری است که منقسم نشود و تعاریف دیگری که در محل خود بیان شده برای آن آمده است . (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ، سجادی ). ورجوع به واحد بالاتصال ، واحد بالترکیب ، واحد بالجنس ،واحد بالطبع، واحد بالعدد، واحد بالعرض ، واحد بالنوع شود. واحد بر دو قسم است یکی عرضی یا مجازی و دیگری جوهری یا حقیقی . (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی ). رجوع به واحد عرضی و واحد جوهری شود.
- اصل واحد ؛ اصل مشترک : و له عروق منشعبة و من اصل واحد. (ابن البیطار).
- خبر واحد ؛ خبر پیغمبر (ص ) در اصطلاح اصولیان بر سه قسم است : 1 - خبر متواتر که روات متعددی دارد و هیچگونه اختلافی در روایتها دیده نمی شود مانند نقل قرآن و عبارات نمازهای پنجگانه . این گونه خبر موجب علم الیقین است . 2 - خبر مشهور که در قرن اول هجری به وسیله ٔیکی از صحابه گفته شده ولی بین دیگران منتشر گردیده است . اعتبار این نوع خبر فروتر از خبر متواتر و برتر از خبر واحد است . 3 - خبر واحد که اعتبار آن از دونوع دیگر کمتر است و آن خبری است که یک یا دو تن یابیشتر آن را روایت کنند و چون درجه چنین خبری نازل تر از خبر متواتر و مشهور است شماره ٔ راویان آن مهم نیست و در صورت تعدد راوی به سبب عدم قطعیت آن هم خبرواحد به شمار میرود. این خبر موجب عمل میشود اما مفید علم الیقین نیست . در نورالانوار هم چنین است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 413). و به همین سبب آن را واجب فی العمل نیز لقب داده اند. خبر واحد خبری است که یک تن از صحابه آن را روایت کرده باشد و بیشتر فقها با شرایطی معین قائل بقبول آنند و آن بر سه قسم است :خبر واحد صحیح ، خبر واحد حسن و خبر واحد ضعیف . و خبر صحیح و حسن افاده ٔ ظن میکند نه قطع و خبر ضعیف افاده ترجیح جانب احتمال کند. (از یادداشتهای مؤلف ). ورجوع به حدیث شود.
- فی موضع واحد ؛ در یک جای . (ناظم الاطباء).
- کل واحد ؛ هر یک . (ناظم الاطباء).
... ادامه
273 | 0
مترادف: تنها، فرد، فريد، مفرد، مقياس، منفرد، منفرد، وحيد، يكتا، يكه، يگانه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (حِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: vAhed
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 19
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
unit | one , unity , module , measure , monad , plank
ترکی
birim
فرانسوی
l'unité
آلمانی
die einheit
اسپانیایی
la unidad
ایتالیایی
l'unità
عربی
وحدة | مجموعة متكاملة , واحد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "واحد" در زبان فارسی دارای چندین کاربرد و قاعده نگارشی است. در ادامه به توضیحات مربوط به این کلمه پرداخته می‌شود:

  1. معانی: "واحد" به معنای یک‌نفر، یک چیز یا یک مقدار خاص (مانند واحد اندازه‌گیری) است. در زمینه‌های مختلفی مانند ریاضیات، حسابداری و زبان‌شناسی کاربرد دارد.

  2. نحوه نوشتن: کلمه "واحد" به‌صورت پیوسته و بدون فاصله نوشته می‌شود. حروف آن به این شکل است: و، ا، ح، د.

  3. نوشتار رسمی: در نوشتارهای رسمی و علمی، توصیه می‌شود که از "واحد" به عنوان یک اصطلاح مناسب استفاده کنید و در صورت نیاز به تعبیر خاص‌تر، معادل‌های تخصصی مربوطه را به کار ببرید.

  4. جنس و جمع: "واحد" یک اسم نکره است و در فارسی معمولاً به صورت مفرد به کار می‌رود؛ برای جمع شدن آن، می‌توان از "واحدها" استفاده کرد.

  5. نقش در جمله: "واحد" می‌تواند به عنوان اسم فاعل، مفعول یا بخشی از یک عبارت توصیفی در جمله به کار برود. به عنوان مثال:

    • واحد اندازه‌گیری طول، متر است.
    • این واحد صنعتی در تولید کالاهای مصرفی فعالیت دارد.
  6. قواعد نگارشی: در جملات، "واحد" باید به‌درستی در متن گنجانده شود و از نظر دستوری صحیح باشد.

با رعایت این نکات می‌توان به درک بهتری از کاربرد "واحد" در زبان فارسی دست یافت.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دانشگاه، هر دانشجو موظف است تعداد معینی واحد درسی را در هر ترم گذرانده تا بتواند فارغ‌التحصیل شود.
  2. واحد سنجش سرعت در سیستم متریک، متر بر ثانیه است و در سیستم غیرمتریک، مایل در ساعت استفاده می‌شود.
  3. این شرکت به منظور افزایش بازدهی، واحد‌های تولیدی خود را به روزرسانی کرده و تکنولوژی‌های جدید به کار می‌گیرد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری