جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: وارث . [ رِ ] (ع ص ) ارث بر. کسی که به او ارث میرسد. (از اقرب الموارد). آن که از کسی ارث می برد. میراث گیرنده . (غیاث ) (ناظم الاطباء). مرده ریگ بر. مرده ریگ برنده . عقب . ج ، ورثه ، وُرّاث ، وارثون : خه ای وارث بزم کیخسروی به بازوی تو پشت دولت قوی . نظامی . کسی کو خون فرزندی بریزد چو وارث باشد آن خون برنخیزد. نظامی . گویند وارثی بود او را در بخارا بمرد علماء بخارا آن مال را نگاه داشتند سفیان را خبر شد عزم بخارا کرد اهل بخارا تا لب آب استقبال کردند و به اعزاز تمام در بخارا بردند. (تذکرة الاولیاء). تاجر کشتی شکسته و وارث با قلندران نشسته . (گلستان ). رد میراث سخت تر بودی وارثان را ز مرگ خویشاوند. سعدی (گلستان ). || تصاحب کننده منصب و مقام کسی پس از مرگ او : امام زمان وارث مصطفی که یزدانش یار است وخلقش عیال . ناصرخسرو. کس نبرد نام وارثان پیمبر خلق نگوید که بود بوذر و سلمان . ناصرخسرو. بهاءالدوله وارث ملک شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). چنین گفت شوریده ای در عجم به کسری که ای وارث ملک جم . سعدی (بوستان ). این مژده مرا نیست بلکه دشمنان مراست یعنی وارثان مملکت را. (گلستان ). || (اِخ ) باقی پس ازفناء خلق . (اقرب الموارد). یکی از صفات خدای تعالی .(مؤلف ) (ناظم الاطباء). آن که باقی ماند پس از فناءخلق . (ناظم الاطباء). خداوند تبارک و تعالی . (ناظم الاطباء). نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب لااسماء). || (ع ص ) آن که از همه کس بیشتر عمر میکند. || آن که کارهای دیگری را مرتب می نماید . (ناظم الاطباء). آنکس را گویند که پرداخت و تیمار احوال کسی او نماید و در فکر آسودگی و سرانجام کار او کوشد. (آنندراج ). || خداوند. صاحب . (ناظم الاطباء) : و نیزفرموده که وارث زمینیم و آنچه بر روی زمین است و بازگشت اهل زمین به سوی ما است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307). - بی وارث ؛ آن که کسی را ندارد که پس از مردن میراث وی بدو رسد. (ناظم الاطباء). - وارث تاج و نگین ؛ کنایه از شاهزاده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). - وارث داود ؛ کنایه از سلیمان علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سلیمان شود. ارث بر، بازمانده، جانشين، خلف، قايم مقام، ميراث خوار، مورث heir وريث، وارث varis héritier erbe heredero erede
کلمه "وارث" به معنی کسی است که اموال یا حقوق دیگری را پس از فوت او به ارث میبرد. در زبان فارسی، این کلمه و سایر کلمات مرتبط با آن، قواعد خاصی دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
تلفظ و نوشتار: تلفظ صحیح "وارث" به صورت [vā-reθ] است. توجه به خواندن صحیح این کلمه در محاورات و نوشتارهای ادبی اهمیت دارد.
کاربرد در جملات:
"او وارث او بود."
"وارثان میتوانند به طور قانونی حقوق خود را پیگیری کنند."
جمع و مؤنث:
جمع "وارث" به صورت "ورثه" (وراث) است.
در زبان فارسی، برای اشاره به وارثان زنان میتوان از "وارث" بهعنوان واژهای عمومی استفاده کرد، اما میتوان بهطور مشخص از "وارث زن" نیز یاد کرد.
قید زمان و شرط:
میتوان در جملات شرطی نیز از "وارث" استفاده کرد: "اگر کسی وارثی نداشته باشد، اموال او به دولت منتقل میشود."
تلفیق با سایر واژهها:
میتوان این کلمه را با واژههایی همچون "قانونی"، "شرعی" و "دولت" ترکیب کرد تا معانی مختلفی ایجاد شود: "وارث قانونی" یا "وارث شرعی".
مفاهیم مرتبط: واژههایی مانند "ارث"، "ارثبر"، "حق وارث" و "قانون ارث" نیز مفاهیم وابسته به "وارث" هستند.
با رعایت این قواعد و نکات، میتوانید به درستی و بهطور مؤثر از کلمه "وارث" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
پس از فوت پدر، او به عنوان وارث تنها ملک خانوادگی شناخته شد.
وارثان این میراث فرهنگی موظفند تا از آن حفاظت کنند و به نسلهای آینده منتقل نمایند.
در بسیاری از فرهنگها، وارثان دارای مسئولیتهای خاصی در قبال خانواده و جامعه خود هستند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر