جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

vojud
existence  |

وجود

معنی: وجود. [ وُ ] (ع مص ) وَجد. جِدَة. وِجدان . یافتن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || دانستن . (از اقرب الموارد). وجد به معنی عَلِم َ آید و در این هنگام از افعال قلوب به شمار آید و دو مفعول را نصب دهد مانند: وجدت صدقک راجحاً. (اقرب الموارد). || هست گردیدن و فعل آن به طور مجهول به کار رود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) بود. (یادداشت مرحوم دهخدا). هستی . ضد عدم . (ناظم الاطباء). هستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزها را وجودی است در اعیان و وجودی است در اذهان و این هر دو به طبع باشد و اختلاف و تغیر را در آن مدخلی نه و وجودی در عبارت و وجودی در کتابت و این هر دو به وضع باشد و به حسب اختلاف اغراض واضعان مختلف و متغیر شود و از این چهار وجود سه دال بودو آن کتابت و عبارت و معنی است و سه مدلول و آن عبارت و معنی و عین است و وجود در کتابت دال بود و مدلول نبود و در عین مدلول بود و دال نبود و در قول و ذهن هم دال بود و هم مدلول . (اساس الاقتباس ص 62). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و شرح مطالع شود :
همه رنج من از وجود من است
لاجرم زین وجود نالانم .
خاقانی .
چونکه ببودش کرم آباد شد
بند وجود از عدم آزاد شد.
نظامی .
خدایی کآفرینش در سجودش
گواهی مطلق آمد بر وجودش .
نظامی .
بر ایشان ببارید باران جود
فروشستشان گرد دل از وجود.
سعدی .
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است .
سعدی .
- باوجود ؛ بزرگ . بزرگوار. صاحب شرافت و عظمت . (ناظم الاطباء).
- با وجود آن ؛ با آن و حال آن . (ناظم الاطباء).
- بی وجود آن ؛ بی آن . (ناظم الاطباء).
- صاحب وجود ؛ بزرگ و بزرگوار و شریف . (ناظم الاطباء).
- وجودآرای ؛ زینت دهنده ٔ وجود و آرایش کننده ٔ آن :
هردو رکن افسر وجودآرای
هر دو رکن اختر سعودنگار.
خاقانی .
- وجود آمدن و به وجود آمدن و در وجود آمدن ؛ موجود شدن . هست شدن . به هستی آمدن :
گمان مبر که جهان اعتماد را شاید
که بی عدم نبود هرچه در وجود آید.
سعدی .
ز ابلیس هرگز نیاید سجود
نه از بدگهر نیکویی در وجود.
سعدی .
خداوندگارانظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود.
سعدی .
- وجود دادن ؛ ایجاد کردن و اختراع نمودن . (ناظم الاطباء).
- وجود داشتن ؛ موجود بودن .
- وجود ذهنی ؛ یکی از انواع چهارگانه ٔ وجود. رجوع به وجود شود.
- وجودساز معادن ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- وجود کتبی ؛ یکی از اقسام وجود. رجوع به وجود و رجوع به اساس الاقتباس ص 62 شود.
- وجود لفظی ؛ یکی از گونه های وجود.
- وجود مطلق ؛ وجودی که از ماهیت مبری است . وجود باریتعالی .وجود قائم بالذات . وجود مستقل :
ما عدمهاییم و هستی ها نما
تو وجود مطلق و هستی ما.
مولوی .
- وجود نگذاشتن ؛ اعتنا به شأن چیزی نکردن و هیچ و نابود انگاشتن . (آنندراج ) :
خنده ٔ موجم در این دریا کجا تر میکند
من که دریا را وجود شبنمی نگذاشتم .
محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
- وجود نهادن چیزی را ؛ اعتنا کردن به شأن آن چیز. (آنندراج ) :
آسمان را کی وجودی مینهد هرگز سلیم .
سلیم (از آنندراج ).
|| (اِ) موجود. (ناظم الاطباء). || وجود در عرف به معنی جسم و بدن مستعمل است و این مجاز باشد. (آنندراج ) (غیاث ). وجود در اشعار سعدی و حافظ به معنی تن و بدن به کار رفته است . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازردو رنجم نداد.
سعدی .
صبا خاک وجود مابدان عالی جناب انداز
بود کآن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم .
حافظ.
|| ایجاد و اختراع . || هستان . || بوش . فرتاش . || ذات . نفس . شخص . کس . نفر. || تنه ٔ درخت . (ناظم الاطباء).
|| (اصطلاح صوفیه ) وجود فقدان اوصاف بشری عبد است تا وجود حق یابد زیرا با ظهورسلطان حقیقت بشریت را بقاء و هستی نباشد و همین است معنای سخن ابوالحسین نوری که گوید من بیست سال است که در میان وجد و فقد به سر میبرم ، «اذا وجدت ربی فقدت قلبی » و معنای سخن جنید که گوید بدان که توحید مباین است با وجود او و وجود توحید مباین است با علم او پس توحید بدایت است و وجود نهایت است و وجد واسطه است میان آن دو. (تعریفات سیدجرجانی ). وجود وجدان حق است در وجد. (تعریفات ).
... ادامه
632 | 0
مترادف: 1- بود، هستي 2- نفس، هويت 3- عرضه، كارآيي، لياقت
متضاد: عدم، فنا، نابودي، نيستي، نيست
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر) [عربی]
مختصات: (وُ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: vojud
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 19
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
existence | being , entity , essence , quality , gink , individuation , person , personality
ترکی
varoluş
فرانسوی
existence
آلمانی
existenz
اسپانیایی
existencia
ایتالیایی
esistenza
عربی
وجود
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "وجود" در فارسی به معنای "حضور" یا "وجود داشتن" است. در اینجا به برخی قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "وجود" به صورت صحیح به همین شکل نوشته می‌شود و هیچ گونه حروف اضافه یا ویرگول در آن نیاز نیست.

  2. جایگاه کلمه: "وجود" معمولاً در جملات به عنوان اسم به کار می‌رود و می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول، یا مضاف‌إلیه به کار رود.

    • مثال: "وجود عشق در زندگی ضروری است."
    • مثال: "او وجودی آرام و متوازن دارد."
  3. ترکیب با دیگر کلمات: "وجود" می‌تواند با دیگر کلمات ترکیب شده و عبارات جدیدی بسازد. مثلاً:

    • "وجود داشتن": به معنای حاضر بودن یا وجود داشتن.
    • "عدم وجود": به معنای نبود یا عدم وجود.
  4. نحو: "وجود" معمولاً با فعل‌های خاصی همراه می‌شود، مانند "داشتن"، "بودن" و "از بین رفتن".

  5. قیدها و صفت‌ها: برای توصیف "وجود" می‌توان از قیدها و صفات استفاده کرد.

    • مثال: "وجود مثبت"، "وجود حقیقی"، "وجود واقعی".
  6. نکات معنایی: این کلمه در زمینه‌های فلسفی و عرفانی نیز کاربرد دارد و ممکن است معانی عمیق‌تری را در بر بگیرد.

به طور کلی، کلمه "وجود" یکی از واژه‌های کلیدی در زبان فارسی است و در متون ادبی، علمی و روزمره به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. وجود مشکلات زیست‌محیطی نیازمند توجه و اقدامات فوری است.
  2. وجود عشق و دوستی می‌تواند زندگی را زیباتر کند.
  3. وجود تکنولوژی‌های نوین در زندگی روزمره، کارها را آسان‌تر کرده است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری