جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: وحدت . [ وَ دَ ] (ع مص ) یگانه شدن . (غیاث اللغات ). || (اِمص ) یکتایی . یگانگی . انفراد. (ناظم الاطباء). تنهایی . (ناظم الاطباء) (غیاث ) : مرا آیینه ٔ وحدت نماید صورت عنقا مرا پروانه ٔ عزلت دهد ملک سلیمانی . خاقانی . وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی تنها نشین و محرمی از دودمان مخواه . خاقانی . صباح و مسانیست در راه وحدت منم کز صباح و مسا میگریزم . خاقانی . || یکی .عینیت . اتحاد. رجوع به وحدة شود : خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیا نه اندر وحدتش کثرت نه محدث را ازو اِنها. ناصرخسرو. تا به نااهلان نگویی سر وحدت هین و هین تا ز ناجنسان نجویی برگ سلوت هان و هان . خاقانی . - وحدت اتصالی ؛ (اصطلاح فقه ) وحدت دو چیز از یک جنس که به یکدیگر متصل هستند و دارای حکم واحد چون دو آب متصل به یکدیگر و غیره . رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. - وحدت اضافیه ؛ هرگاه چیزی آنگونه باشدکه به امور متشارکه در ماهیت منقسم نشود وحدت خواهدداشت و هرگاه چنین وحدتی به امور متخالفه با حقیقت آن منقسم گردد وحدت اضافی خوانده میشود چون زید که منقسم میگردد به اعضاء و جوارح . وحدت اضافیه در مقابل وحدت حقیقیه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به وحدت حقیقیه شود. - وحدت اندر وحدت ؛ شدت وحدت : وحدت اندر وحدت است این مثنوی ازسمک رو تا سماک معنوی . مولوی . - وحدت پیشه ؛ موحد که همه چیز را عین حق بیند : نیست آیین دوبینی چشم وحدت پیشه را دیده پوشید از دو عالم هر که شد بینای عشق . محسن تأثیر (از آنندراج ). - وحدت جنسی ؛ واحد بودن در جنس چنانکه انسان و بقر و غنم با هم وحدت جنسی دارند زیرا همه در تحت جنس حیوان مندرج هستند. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و شرح منظومه ٔ حاجی سبزواری شود. - وحدت حقیقیة ؛ وحدت را تعریف کنند به چیزی که منقسم نشود در امور متشارکه در ماهیت آن و هرگاه به هیچ وجه قابل تقسیم نباشد آن را وحدت حقیقیه نامند چون وحدت واجب و وحدت نقطه . وحدت حقیقیه در برابر وحدت اضافیه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به وحدت اضافیه شود. - وحدت شخصیه ؛ واحد شخصی دارای وحدت شخصی است و واحد شخصی واحدی است که به جزئیات منقسم نمیگردد بدانگونه که تصور آن مانع است ازوقوع شرکت در آن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). - وحدت قهری ؛ واحد دانستن خدای تعالی یعنی مسلمان شدن به قهر و غلبه ٔ سلاطین اسلام و بعضی چنین نوشته اند: وحدتی که مردمان را به قهر و غلبه ٔ کسی حاصل شود چنانچه نوکران سلاطین را که بظاهر به حکم حاکم متفق و متحد باشند و به باطن اتحادی ندارند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). - وحدت نوعی ؛ واحد بودن از روی نوع چنانچه زید و عمرو و خالد و ولید را با هم وحدت نوعی است زیرا که ایشان همه انسان اند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اصطلاح فلسفی ) در مقابل کثرت ، وحدت عبارت است از بودن چیزی به حیثیتی که منقسم نشود به امور متشارکه در ماهیت و کثرت در مقابل آن باشد. (نفایس الفنون ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || (اصطلاح صوفیه ) وحدت نزد صوفیه عبارت است از تعین اول که حقیقت محمدیه است (ص ) و مرتبه ٔ قابلیات صرف و آن را برزخ کبری نیز گویند و واحدیت و احدیت ، طرفین اوست . احدیت به اعتبار نسب و اعتبارات و واحدیت به اعتبار ثبوت نسب و اعتبارات و اضافات . (کشاف اصطلاحات الفنون از لطائف اللغات ). 1- يگانگي
2- توحيد، يكتايي
3- اتحاد، اتفاق، همبستگي پراكندگي، كثرت unity, unification, oneness وحدة birlik unité einheit unidad unità واحد، یگانگی، پیوستگی، اشتراک، شماره یک، یکی سازی، یک شکلی، تک سازی، یکتایی، یکی بودن، برابری
کلمه «وحدت» به معنای یگانگی و یکپارچگی است، و در زبان فارسی از آن در زمینههای مختلفی استفاده میشود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، نکات زیر میتواند مفید باشد:
نقطهگذاری: وقتی کلمه «وحدت» در جملات به کار میرود، باید توجه داشته باشید که بعد از آن اگر علامت سجاوندی نیاز است، به درستی استفاده شود. مثلاً: «وحدت، کلید موفقیت است.»
نقش دستوری: توجه داشته باشید که «وحدت» ممکن است به عنوان اسم در جملات نقشهای مختلفی ایفا کند (موضوع، مفعول، صفت و ...). مثال: «وحدت ملتها در برابر چالشها ضروری است.»
ترکیبها و عبارات: «وحدت» به همراه برخی دیگر از کلمات ترکیب شده و عبارات خاصی را میسازد. مانند «وحدت کلمه»، «وحدت اسلامی» و ... میتوانید از این عبارات در نوشتارهای خود استفاده کنید.
تطابق در تعداد و جنس: اگر «وحدت» به عنوان صفت به کار رود، باید با اسمهایی که توصیف میکند تطابق داشته باشد. مثلاً: «وحدت ملی» (توصیف یک اسم جمع).
استناد به منابع معتبر: در متون ادبی و علمی، بهتر است به منابع معتبر استناد کنید که مفهوم و تاریخچه «وحدت» را به درستی تبیین کند.
پرهيز از ابهام: در نوشتار خود، از عباراتی استفاده کنید که معنای روشنی دارند و از ابهام دور باشند، بهویژه در مواردی که موضوعات پیچیدهای را مطرح میکنید.
استفاده از این نکات میتواند به شما در نگارش متون فارسی کمک کند تا «وحدت» را به درستی و به شکل مناسبی در متون خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وحدت میان اعضای خانواده باعث میشود که در برابر چالشها متحدتر و قویتر باشیم.
در جامعهای که وحدت و همبستگی وجود دارد، عدالت و رفاه برای همه افراد فراهم میشود.
برقراری وحدت میان ملتها میتواند به صلح و آرامش جهانی کمک کند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: واحد، یگانگی، پیوستگی، اشتراک، شماره یک، یکی سازی، یک شکلی، تک سازی، یکتایی، یکی بودن، برابری
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر