جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: ورد. [ وَ ] (ع اِ) گل . (مهذب الاسماء). گل هر درخت و غالب گل سرخ را گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وردة یکی آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ورد هر درخت شکوفه ٔ سپید آن است یا آن درخت گل خاردار است که گلها و شکوفه هایی سرخ و سفید و زرد دارد. و خوشبو است و از آنها گلاب و عطر گیرند قسمی دیگر از این گلها بی بو است و به نام فرنگی نامیده می شود. (اقرب الموارد). اسم جنس گلهای اشجار و از مطلق او مراد ورد احمر بستانی است چه اقسام آن سفید و زرد و سرخ میباشد و هر یک از آنها بری وبستانی است و هر یک را نامی است مخصوص : نیست در موکب جهان مردی نیست در گلبن فلک وردی . خاقانی . با شکایتها که دارم از زمستان فراق گر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد. سعدی . || گل سرخ : ز آتش برون آمد آزادمرد لبان پر ز خنده به رخ همچو ورد. فردوسی . اندرآ اسرار ابراهیم بین کو در آتش دید ورد و یاسمین . مولوی . آنکه آتش را کند ورد و شجر هم تواند کرد این را بی ضرر. مولوی . در فصل ربیع که آثار صولت بردآرمیده و ایام دولت ورد رسیده . (گلستان سعدی ). - ورد اصفر ؛ گل زرد.(فرهنگ فارسی معین ). - وردالحِماق ؛ وردالفجار. وردالحمار. گل رعنا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گل دوروی . رجوع به تحفه شود. - ورد قصرانی ؛ ورد کامکاری . رجوع به ورد کامکاری شود. - ورد کامکاری ؛ منسوب به کامکار که نام دهقانی در مرو بود. نوعی گل سرخ که بسیار سرخ رنگ است و آن را در شهر ری قصرانی منسوب به قصران قریه ای در ری ، و در عراق و الجزیره و شام جوری منسوب به شهر جور که شهری است در فارس گویند. (فرهنگ فارسی معین از کامل ابن اثیر حوادث سال 307 هَ . ق .). - وَردِ مُرَبّی ̍ ؛ گل قند. (غیاث اللغات ). گلقند. (آنندراج ). معده را قوت دهد و طبیعت را نرم گرداند و آن برگ گل سرخ تازه قیمه کرده یا کوفته است که با قند سوده درآمیزند و به دست مالش دهند و چهل روز در آفتاب نهند : می دراند کام و لنجش را دریغ کآنچنان ورد مربی گشت تیغ. مولوی . - ورد منتن ؛ گل زرد. (فرهنگ فارسی معین ). || نسترن را نیز گویند که یکی از گونه های وحشی گل سرخ است . (فرهنگ فارسی معین ). || اسب گلگون . (مهذب الاسماء). اسب گلگون یعنی مابین کمیت و اشقر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، وُرد، وِراد، اوراد. (اقرب الموارد) : رخش با او لاغر و شبدیز با او کندرو ورد با او ارجل و یحموم با او دژگهن . منوچهری . - ورد اغبس ؛ سمند [ و آن اسب است به رنگ خاصی ] . (تاج العروس ) (السامی ). || مرد دلیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیر زردفام . (محمودبن عمر) (مهذب الاسماء). زهر، سوري، گل، گل سرخ formula, abracadabra, epode, jabber, Mumbo Jumbo, slogan, word صيغة، غذاء بديل عن اللبن، وصفة طبية، معادلة kelime mot wort palabra parola فرمول، قاعده، فورمول، دستور، قاعده رمزی، سخن نامفهوم، افسون گری، بخش سوم غزل یا قصیده، سخن تند و ناشمرده، گپ، چکچکی، خرافات، طلسم، سخنان نامفهوم، شعار، تکیه کلام، نعره، خروش، ارم
واژه "ورد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. به طور کلی، در حوزه نگارش و قواعد فارسی، نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
معنا و کاربرد:
"ورد" به معنای ذکر، دعا یا تکرار یک کلمه یا عبارت برای نیایش و نیات معنوی به کار میرود.
همچنین در برخی زمینهها مانند شعر، "ورد" به معنای شعری زیبا یا موزون نیز به کار میرود.
نحوه نوشتن:
واژه "ورد" به عنوان یک اسم خاص، با خط فارسی نوشته میشود و از نظر نگارشی نیاز به هیچ علامت خاصی ندارد. در جملات باید به طور طبیعی و هماهنگ با متن استفاده شود.
جملات نمونه:
"هر روز صبح به خواندن وردهای خود میپردازم."
"این شعر به قدری زیباست که مانند وردی در دل مینشیند."
نکات نگارشی:
در متنهای رسمی و ادبی، سعی کنید از واژه "ورد" در جایگاه مناسب و با دقت استفاده کنید تا به درک بهتر مطلب کمک کنید.
به تفاوتهای معنایی توجه داشته باشید و از بهکار بردن "ورد" در موقعیتهای نامناسب بپرهیزید.
این نکات میتواند به شما در استفاده صحیح از این واژه در نگارش و مکالمه کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در باغچهی خانه، گلهای زیبایی وجود داشت که هر روز به آنها آب میدادم و از تماشای آنها لذت میبردم؛ اما وردهایی که در گوشهی باغچه رشد کرده بودند، توجه بیشتری را جلب کردند.
صبح روز عروسیاش، او تصمیم گرفت برای خوشبختیاش یک ورد زیبا به گردن بیاویزد.
در یکی از داستانهای قدیمی، ورد جادویی میتواند یک نفر را به رویاهایش برساند، اما باید با احتیاط از آن استفاده کرد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: فرمول، قاعده، فورمول، دستور، قاعده رمزی، سخن نامفهوم، افسون گری، بخش سوم غزل یا قصیده، سخن تند و ناشمرده، گپ، چکچکی، خرافات، طلسم، سخنان نامفهوم، شعار، تکیه کلام، نعره، خروش، ارم
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر