جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

va'de
promise  |

وعده

معنی: وعده . [ وَ دَ / دِ ](از ع ، اِ) نوید. (ناظم الاطباء). مژده :
شب و روز انتظار یار میداشت
امید وعده ٔ دیدار میداشت .
نظامی .
وعده ٔ وصل چون شود نزدیک
آتش قرب تیزتر گردد.
(؟).
|| عهد. پیمان . (ناظم الاطباء). وعده در اصل وعد است ولی آن را شعرا نیز در اشعار خود به کار برده اند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز). || قول و قرار. قول و تعهد و قرارداد. (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج گوید: چرب ، خشک ، سرد، پوچ ، خام ، کج ، دروغ ، پادرهوا از صفات آن است و شکر از تشبیهات آن ، و با لفظ آمدن ، افتادن ، دیدن ، رسیدن ، رفتن ، کردن ، گرفتن و نهادن مستعمل است . (آنندراج ) :
گر نکشد چاشنیی هر زمان
در شکروعده تقاضا چه حظ.
ظهوری (از آنندراج ).
به عشقم بود چندین وعده ٔ چرب
وز آنها جان خشکی در میان است .
طالب آملی (از آنندراج ).
قیامت آمد و رفت و نیامد وعده ٔ زودش
وفادر یاد آن دیرآشنا هرگز نمیباشد.
شیخ العارفین (از آنندراج ).
وعده ٔ عاشقی من به بهار افتاده ست .
شفیع اثر (از آنندراج ).
- وعده بندی ؛ تعیین تاریخ ادای دین و وام . (ناظم الاطباء).
- وعده جای ؛ جای قرارداد و تعهد. (ناظم الاطباء). رجوع به این مدخل شود.
- وعده ٔ حق رسیدن ؛ کنایه از زمان حیات به سر آمدن . (آنندراج ) :
گور و کفنی هست مدار این همه تشویش
ای خواجه اگر وعده ٔ حق تو رسیدست .
مخلص کاشی (از آنندراج ).
- وعده ٔ دروغ ؛ قول نادرست . وعده که قصد وفا در آن نباشد :
چند دهی وعده ٔ دروغ همی چند
چند فروشی به من این سر و سروا.
اورمزدی (از لغت فرس ص 7).
- وعده دیدن ؛ به قول و قرار کسی رسیدن :
یک به یک وعده ٔ او را همه دیدیم کلیم
نیست یک وعده که شرمنده ٔ صد فردا نیست .
کلیم (از آنندراج ).
- وعده رفتن ؛ قرار گذارده شدن :
وعده چنان رفت که فردا پگاه
جنبش خورشید شود سوی ماه .
امیرخسرو (از آنندراج ).
- وعده ٔ سرپل ؛ مرادف وعده ٔ غلام بارگی است . (آنندراج ). رجوع به وعده ٔ غلام بارگی شود.
- وعده ٔ شب درمیان ؛ وعده ای که امروز کنند و فردا وفا نمایند. (آنندراج ) :
بر امید وعده ٔ شب درمیان زلف او
روزگاری شد که روز از کیسه ٔ ما میرود.
صائب (از آنندراج ).
- وعده شکن ؛به معنی وعده خلاف و پیمان شکن . (آنندراج ). آنکه وعده وقرارداد خود را می شکند و فسخ عهد و پیمان میکند. (ناظم الاطباء).
- وعده ٔ غلام بارگی ؛ به معنی وعده ٔ خلاف و بیوفا نوشته اند. (آنندراج ).
- وعده فراموش ؛ آنکه تعهد و قرارداد خود را فراموش میکند. (ناظم الاطباء).
- وعده گاه .رجوع به این مدخل شود.
- وعده گرفتن ؛ تعهدگرفتن . قول گرفتن :
فلک گر بهر تعمیرم گلی در آب میگیرد
پی ویرانی دل وعده از سیلاب میگیرد.
مخلص کاشی (از آنندراج ).
- || طلب کردن به مهمانی و ضیافت و جز آن .(ناظم الاطباء).
- وعده نهادن ؛ وعده دادن . قول و قرار دادن :
وعده ای می ننهم هین من و قتال و کنف
مهلتی می ندهم هین من و جلاد و دوال .
انوری (از آنندراج ).
- راست کردن وعده ؛ به قول و قرار خود کاملاً عمل کردن : صدق در سنت راست گفتن و راست کردن وعده باشد. (اوصاف الاشراف ص 11 از فرهنگ فارسی معین ).
|| بار.کرت . (یادداشت مرحوم دهخدا). دفعه . مرتبه : یک وعده غذا در شبانروز کافی است . || هنگام یا مدتی که مقرر کرده و معین نموده باشند. (ناظم الاطباء). || مدتی که معین میکنند برای ادای وام . (ناظم الاطباء). || و نیز وعده در محل وعید آمده است . (آنندراج ) :
هروعده ٔ جفا که به کونین کرده بود
با ما ز روی مهر وفا کرد روزگار.
عرفی (از بهار عجم و آنندراج ).
... ادامه
963 | 0
مترادف: 1- بشارت، مژده، نويد 2- بشارت، مژده، نويد 3- پيمان، عهد، قرار، قول، ميثاق 4- دعوت، ميعاد 5- موعد، مهلت 6- بار، دفعه، مرتبه
متضاد: وعيد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: va'de
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 85
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
promise | behest
ترکی
söz
فرانسوی
promesse
آلمانی
versprechen
اسپانیایی
promesa
ایتالیایی
promettere
عربی
وعد | تعهد , عهد , اتفاق , بشير النجاح , مبشر بخير , عقد , بشر , مبشر , أعد حضر , بشر بنجاح , طمأن , أوعد , وفى بوعده , أوعد بالزواج , صمم , عزم على , تواعد , تعاهد على , دل , واعد , يعد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "وعده" در زبان فارسی به معنای قول یا تعهدی است که فردی به دیگری می‌دهد. برای استفاده صحیح و نگارشی از این کلمه، توجه به نکات زیر می‌تواند مفید باشد:

  1. نوشتار صحیح: کلمه "وعده" با حرف "ع" نوشته می‌شود و این مورد باید در نوشتار رعایت شود.

  2. موارد استفاده: "وعده" می‌تواند به صورت‌های مختلفی در جملات به کار برود:

    • "به او وعده داده‌ام که فردا بیایم."
    • "وعده‌های او همیشه عملی نشده‌اند."
  3. تطابق با فعل: زمانی که "وعده" در جمله به کار می‌رود، فعل باید با آن تطابق داشته باشد. مثلاً:

    • "من وعده می‌دهم که کار را انجام دهم." (در اینجا فعل "می‌دهم" بیانگر تعهد است.)
    • "او وعده را نقض کرد." (فعل "نقض کرد" نشان‌دهنده عدم انجام وعده است.)
  4. استفاده در ترکیبات: "وعده" می‌تواند با دیگر واژه‌ها ترکیب شده و معانی جدیدی ایجاد کند. مانند:

    • "وعده ملاقات"
    • "وعده غذایی"
  5. علامت‌گذاری: زمانی که در جملات مستقیم از کلمه "وعده" استفاده می‌کنید، باید به علامت‌گذاری توجه کنید. مثلاً:

    • "او گفت: «من به تو وعده می‌دهم که کار را انجام دهم.»"
  6. اجتناب از تکرار: در نوشتارهای رسمی و ادبی، بهتر است از تکرار مکرر کلمه "وعده" خودداری کنید و از مترادف‌ها یا عبارات مشابه استفاده کنید.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه "وعده" به درستی و به‌طور مؤثر استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او به من وعده داد که در روز تولدم حتماً به مهمانی خواهد آمد.
  2. وعده‌ای که از طرف مدیر شرکت داده شد، به کارکنان انگیزه بیشتری بخشید.
  3. هرگز نباید وعده‌هایی را که نمی‌توانیم به آنها عمل کنیم، بدهیم.

واژگان مرتبط: قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، دستور، امر

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری