جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

vaq'
waqar  |

وقع

معنی: وقع. [ وَ ] (ع مص ) دردناک گردیدن گوشت پا از درشتی و سنگناکی زمین . (از اقرب الموارد). || پابرهنه رفتن . (اقرب الموارد). شتاب رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || وقوع . سقوط کردن . (از اقرب الموارد). افتادن . || سخن درانداختن از هر جنس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تیز کردن مردم را به سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || مبالغه کردن در قتال دشمن . (اقرب الموارد). || پاره پاره کردن سنگ کرانه ٔ سم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نازل شدن باران . (اقرب الموارد). || (اِ) آسیب زدگی چیزی به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || جای بلند از کوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ابر که در آن امید باران باشد، یا ابر تنک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ریگ ریزه . (از اقرب الموارد). || مجازاً اعتبار و عزت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قدر و منزلت . (اقرب الموارد) :
متاع من که خرد در دیار فضل و ادب
حکیم راه نشین را چه وقع در یونان ؟
سعدی .
- وقع داشتن ؛ اعتبار داشتن . قدر و منزلت داشتن :
سوختگان عشق را دود به سقف میرود
وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان .
سعدی .
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم .
سعدی .
- وقع گذاشتن ؛ اعتنا کردن . اهمیت دادن . قدر و منزلت گذاشتن .
- وقع نهادن (ننهادن ) ؛ اعتنا کردن (نکردن ). اعتباری برای آن قائل بودن (نبودن ). اهمیت به چیزی دادن (ندادن ). چیزی را با قدر و منزلت دانستن (ندانستن ).
- بی وقع ؛ بی اعتبار. بی اهمیت . بی قدر و منزلت :
پیش اشعار تو شعر دگران را چه محل
سحر بی وقع نماید برِ اعجاز کلیم .
سعدی .
... ادامه
404 | 0
مترادف: 1- اعتنا، التفات، توجه، رعايت 2- مهابت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی]
مختصات: (وَ) [ ع . ]
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: vaq'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 176
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
waqar
ترکی
vakar
فرانسوی
waqar
آلمانی
waqar
اسپانیایی
waqar
ایتالیایی
waqar
عربی
حدث | حالة , حادثة , إحدى الوقائع , نتيجة , واقعة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "واقع" و "وقع" در زبان فارسی با معانی متفاوت و کاربردهای خاص خود به کار می‌روند. در زیر به توضیح قواعد و نکات نگارشی این کلمه پرداخته می‌شود:

1. واژه نویسی:

  • واقع: به معنی "به وقوع پیوسته" یا "رخدادی که اتفاق افتاده است". این کلمه به عنوان صفت نیز به کار می‌رود.
  • وقع: این واژه به معنی "رخ دادن" یا "اتفاق افتادن" است و بیشتر در متنی که به وقوع یک رویداد اشاره دارد، استفاده می‌شود.

2. نحوه استفاده:

  • "واقع" به عنوان صفت: "این حادثه واقع در فلان تاریخ بود."
  • "وقع" به عنوان فعل: "این رویداد در گذشته وقع یافت."

3. قواعد نگارشی:

  • در نگارش، باید توجه داشت که از واژه "واقع" و "وقع" در جاهای مناسب خود استفاده کنیم. همچنین، توجه به املای درست این کلمات و موقعیت استفاده آن‌ها در جملات بسیار مهم است.

4. هم‌نوایی با جملات:

  • مثال: "حوادثی که در تاریخ واقع شده‌اند، باید مورد بررسی قرار گیرند."
  • مثال: "این مشکلات در زندگی روزمره بسیاری از افراد وقع می‌یابند."

استفاده صحیح از این کلمات به فهم بهتر متن و جلوگیری از سوءتفاهم کمک می‌کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در هنگام وقوع زلزله، بسیاری از مردم به سرعت به پناهگاه‌ها رفتند.
  2. وقوع تغییرات اقلیمی تأثیرات جدی بر روی محیط زیست گذاشته است.
  3. او به مطالعه تاریخ وقوع جنگ‌های بزرگ در قرن بیستم علاقه‌مند است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری