جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

yabāb

یباب

معنی: یباب . [ ی َ ] (ع ص ) ویران : زمین یباب ؛ خراب . ارض یباب ؛ زمین خراب . (از اقرب الموارد). گویند یباب خراب و از اتباع نیست چنانکه در صحاح و اساس آمده است و هم گویند «دارهُم خراب یباب ؛ لاحارس و لاباب ». و حوض یباب ؛ حوض بی آب و تهی . از سخن جوهری چنین مستفاد میشود که یباب مستقلاً استعمال میشود و برای کلمه ٔ ماقبل خود صفت می باشد و از اتباع نیست و صاحب تهذیب گوید: یباب در نزد عرب محلی است که هیچکس در آن نباشد. ابن ابی ربیعه گوید:
ما علی الرسم بالبُلَیَّیْن ِ لو بیََّ
َن َ رجْعَ السلام ِ اَولو اَجابا
فاِلی قصر ذی العشیرة فالصا
لِف ِ اَمسی من الانیس یبابا.
معنی آن خالی است یعنی هیچکس در آن نیست .و شمر گوید یباب به معنی خالی است یعنی چیزی در آن نیست گویند خراب یباب اتباع است . برای خراب کمیت گوید:
بیباب من التنائف مرت
لم تمخط به انوف السخال .
و درفقه اللغه هم همین رای آمده است . (از تاج العروس ). ویران . (از منتهی الارب ) (زمخشری ). بیابان و دشت و ویرانه . (ناظم الاطباء). خراب . (غیاث اللغات ). بی در و دربان . خالی که هیچ در آن نباشد. ناآباد. (یادداشت مؤلف ) :
گمان برند که آن جایگاه راحت و امن
شده ز دوری تو سر بسر یباب و خراب .
ابوالمعالی رازی .
بهار چشم چو بگشاد خویشتن را دید
به دست دشمن و خانه شده خراب و یباب .
فرخی .
ای سپرده عنان دل به خطا
تنت آباد و دل خراب و یباب .
ناصرخسرو.
هرچه جز این شهر بیابان شمر
بی بر و بی آب و خراب و یباب .
ناصرخسرو.
چنین چند کس دیده ام کز شراب
فرورفته ناگه خراب ویباب .
نزاری قهستانی .
صدر ایرانیان نظام الدین
عامر عالم خراب و یباب .
سوزنی .
بنای جاه تو آباد باد تا به ابد
سرای دولت اعدای تو خراب و یباب .
سوزنی .
ای آدم الغیاث که از بعد این خلف
دارالخلافه ٔ تو خراب و یباب شد.
خاقانی .
ز آینه ٔ سینه دید زلزله ٔ آه من
سقف فلک را به صبح کرد خراب و یباب .
خاقانی .
چون الف سوزنی نیزه ٔ بنیاد کفر
چون بر سوزن به قهر کرده خراب و یباب .
خاقانی .
کزین نشیمن احسان و عدل نگریزم
وگر چه تنگه ٔعمرم شود خراب و یباب .
خاقانی .
همیشه عمرکوته چون حباب است
حسود دلخراب جان یبابش .
رضی الدین نیشابوری .
- یبابگر ؛ ویران و خراب کننده . (آنندراج ).
... ادامه
415 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت، قید) [عربی، ؟] [قدیمی]
مختصات: (یَ) [ ع . ] (ص .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 15
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
أطلال | حطام , أثار
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "یباب" در فارسی یک اصطلاح قدیمی است که به معنای "چگونه" یا "چطور" به کار می‌رود. اما در نگارش و استفاده رسمی، این کلمه کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و به طور معمول از واژگان دیگری مانند "چگونه" یا "چطور" استفاده می‌شود.

اگر منظورتان از "یباب" یک واژه یا اصطلاح خاص است، لطفاً بیشتر توضیح دهید تا به شما کمک کنم. در غیر این صورت، می‌توانم نکاتی درباره نگارش صحیح و قواعد دستوری مرتبط با دیگر واژگان و عبارات فارسی ارائه دهم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دل جنگل‌های انبوه، یبابی زیبا و آرامش‌بخش وجود دارد که هرگز فراموش نمی‌شود.
  2. او در یبابی خیره‌کننده و بکر به دنبال کشف رازهای طبیعت بود.
  3. سرسبزی یباب درختان و آواز پرندگان، روح انسان را جلا می‌بخشد و آرامش می‌آورد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری