جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: آبشخور. [ ب ِ خوَرْ / خُرْ ] (اِ مرکب ) جایی از رود یا نهر یا حوض که از آن آب توان خورد و یا توان برداشت . ورد. مورد. مشرب . منهل . شریعه . مشرع . عَطَن . معطن . مشربه . شرعه . حوض . آبخور. سرچشمه . آبشخوار : الملحاح ؛ آن شتر که از آبشخور (عطن . معطن ) واتَر نیاید. (السامی فی الاسامی ). جهان دار محمود شاه بزرگ به آبشخور آرد همی میش و گرگ . فردوسی . از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ به آبشخور آید گوزن و پلنگ . فردوسی . چرا گاه این گاو بدتر نبود هم آبشخورش نیز کمتر نبود بپستان چنان خشک شد شیر اوی دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی . فردوسی . گیا نیست و آبشخور چارپای فرود آمدن را نیابی تو جای . فردوسی . همان از دل پاک و پاکیزه کیش به آبشخور آری همی گرگ و میش . فردوسی .
|| منزل . مقام . موطن : ببهرام داد آن زمان دخترش بدان تا بچین باشد آبشخورش . فردوسی . بتوران زمین زادی از مادرت همانجابد آرام و آبشخورت . فردوسی . بدو گفت رستم ترا کهترم بشهر تو کرد ایزد آبشخورم . فردوسی . دستش نگیرد حیدرم دستم نگیرد عمّرش رفتم پس آبشخورم او از پس آبشخورش . ناصرخسرو. || نصیب . قسمت . روزی : یکی راه بگشای تا بگذرم بجایی که کرد ایزد آبشخورم . فردوسی . وگر هیچ رنج آیدت بگذرم ز جای دگر جویم آبشخورم . فردوسی . ما برفتیم تو دانی و دل غمخور ما بخت بد تا بکجا میبرد آبشخور ما. حافظ. 1- آبخور، آبشخورد، آبشخوار، سرچشمه، منهل
2- روزي، قسمت، نصيب
3- تقدير، سرنوشت
4- مشرب
5- مقام، منزل، موطن destiny, trough, watering place, waterfall مصير، نصيب، قسمة، قدرة، قضاء و قدر، قدر المرء، قدر su yiyen mangeur d'eau wasserfresser comedor de agua mangiatore d'acqua سرنوشت، تقدیر، سرگذشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت، تغار، سنگاب، مشرب، مخزن، محل چشمه اب معدنی، اب انبار، استخر
مصير|نصيب , قسمة , قدرة , قضاء و قدر , قدر المرء , قدر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "آبشخور" در زبان فارسی به معنای جایی است که آب در آن جمع میشود یا جایی که حیوانات برای نوشیدن آب به آنجا میروند. همچنین این واژه به صورت مجازی میتواند به معنای محل تأمین اطلاعات یا منابع نیز به کار رود.
قواعد نگارشی و استفاده از کلمه "آبشخور":
تلفظ و نوشتار: این کلمه به صورت "آبشخور" نوشته و تلفظ میشود. توجه به سیلابها و تنوین دقیق آن اهمیت دارد.
استفاده در جملات: برای به کار بردن این کلمه در جملات، به بستر معنایی آن توجه کنید. به عنوان مثال:
"گلهداران برای آب دادن به دامهای خود به سمت آبشخور رفتند."
"این کتاب، آبشخور خوبی برای آشنایی با تاریخ منطقه است."
مفاهیم مجازی: این واژه میتواند در زمینههای مختلف به کار برود، مثلاً:
"این کتابخانه به عنوان آبشخور فرهنگ و دانش جامعه شناخته میشود."
جمع و مفرد: اگر بخواهید از آن در فرم جمع استفاده کنید، میتوانید بگویید "آبشخورها".
توجه به نگارش: در متنهای رسمی یا علمی، بهتر است کلمه در بستر مناسب و با دقت به کار رود تا از ابهام جلوگیری شود.
این نکات میتواند به شما کمک کند تا از کلمه "آبشخور" به درستی در نگارشهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در ادامه چند مثال برای کلمه "آبشخور" آورده شده است:
در باغ وحش، آبشخورهای متعددی برای حیوانات فراهم شده است تا از آب تازه بهرهمند شوند.
در طول سفر، ما در کنار یک آبشخور طبیعی توقف کردیم و استراحت کردیم.
آبشخور پرندگان در حیاط خانهام باعث جذب انواع مختلفی از پرندگان شده است.
با ایجاد یک آبشخور مصنوعی در پارک، میتوان به بهبود شرایط زیستمحیطی کمک کرد.
در فصل خشک، آبشخورها نقش مهمی در بقای موجودات زنده ایفا میکنند.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: سرنوشت، تقدیر، سرگذشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت، تغار، سنگاب، مشرب، مخزن، محل چشمه اب معدنی، اب انبار، استخر
جعبه لام تا کام
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر