جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
320
اطلاعات بیشتر واژه
واژه alloy
تعداد حروف 5
منبع دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش تصویر alloy
پخش صوت

در حال حاضر برای این واژه هیچ معنی ثبت نشده است. در صورت داشتن معنی پیشنهادی برای این واژه، لطفا آن را از طریق فرم تماس با ما به اشتراک بگذارید.

v. t. - Any combination or compound of metals fused together; a mixture of metals; for example, brass, which is an alloy of copper and zinc. But when mercury is one of the metals, the compound is called an amalgam.
v. t. - The quality, or comparative purity, of gold or silver; fineness.
v. t. - A baser metal mixed with a finer.
v. t. - Admixture of anything which lessens the value or detracts from; as, no happiness is without alloy.
v. t. - To reduce the purity of by mixing with a less valuable substance; as, to alloy gold with silver or copper, or silver with copper.
v. t. - To mix, as metals, so as to form a compound.
v. t. - To abate, impair, or debase by mixture; to allay; as, to alloy pleasure with misfortunes.
v. t. - To form a metallic compound.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی