جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

alloy

معنی:
397 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
v. t. - Any combination or compound of metals fused together; a mixture of metals; for example, brass, which is an alloy of copper and zinc. But when mercury is one of the metals, the compound is called an amalgam.
v. t. - The quality, or comparative purity, of gold or silver; fineness.
v. t. - A baser metal mixed with a finer.
v. t. - Admixture of anything which lessens the value or detracts from; as, no happiness is without alloy.
v. t. - To reduce the purity of by mixing with a less valuable substance; as, to alloy gold with silver or copper, or silver with copper.
v. t. - To mix, as metals, so as to form a compound.
v. t. - To abate, impair, or debase by mixture; to allay; as, to alloy pleasure with misfortunes.
v. t. - To form a metallic compound.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری