electrode
license
98
1667
100
معنی کلمه electrode
معنی واژه electrode
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | electrode | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ɪˈlektroʊd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɪˈlektrəʊd/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی electrode | ||
پخش صوت |
(Noun) الکترود
(Noun) قطب مغناطیسی، قطب الکتریکی، الکترود
[الکترونیک]: الکترود [الکترونیک]: الکترود 1. عنصری رسانا که عملیاتی نظیر گسیل ،جمع آوری ،یا کنترل حرکت الکترونها یا یونها در لامپ الکترونی و یا حرکت الکترونها یا حفره ها در قطعه نیمرسانا را نجام می دهد. 2. پایانه یا سطحی که در آ« الکتریسیته از یک ماده یا محیط به ماده ی یا محیطی دیگر می رود ،مانند الکترودهای باتری ،یا خازن الکترولیتی . 3. یکی از پایانه های مورد استفاده در گرمایش دی الکتریک یا دیاتر می برای اعمال میدان الکتریکی بسامد-بالا به ماده یا جسمی که باید گرم شود.
[عمران و معماری]: الکترود [عمران و معماری]: میله جوش