element
licenseمعنی کلمه element
معنی واژه element
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | element | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈeləmənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈelɪmənt/ | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی element | ||
پخش صوت |
(Noun) عنصر
(Noun) جسم بسیط، جوهر فرد، عنصر، اساس، اصل، محیط طبیعی، اخشیج، عامل
[کامپیوتر]: مولفه ، جزء ، عنصر یکی از اقلام در یک ارایه یا فهرست . [کامپیوتر]: عنصر .
[الکترونیک]: جزء، عنصر ، قطعه 1. بخشی از یک لامپ الکترونی ، وسیله ی نیم رسانا ، آنتن آرایه ای و امثال آن که کار مشخصی را انجام می دهد. 2. یکی ا ز 112 ماده شناخته شده ای که با روشهای شیمیایی به مواد ساده تر تجزیه نمی شوند . دانشمندان بر این باورند که تعداد کل عناصر سرانجام به 14 خواهد رسید . آخرین عناصر کشف شده عموماً به روش شکافت هسته ای تولید شده اند و دارای عمر بسیار کوتاهی بوده اند. 3. component. [الکترونیک]: عنصر
[عمران و معماری]: عنصر [عمران و معماری]: جزء [عمران و معماری]: المان [عمران و معماری]: عضو [عمران و معماری]: قطعه [عمران و معماری]: اساس