جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

factor

معنی: (Noun) (ریاضی) عامل، فاکتور، سازه
(Noun) عامل - political and economic factors - عوامل سیاسی و اقتصادی - malnutrition is one of the major factors in the development of diseases - بدخوراکی (سو تغذیه) یکی از سازه‌های عمده‌ی پیدایش بیماری‌ها است - the second factor is even more important than the first one - عامل دوم از اولی هم مهمتر است
(Noun) نماینده، حق العمل‌کار، عمل فروش، دلال
(Noun) نرخ، میزان، درجه
[کامپیوتر]: عامل؛ ضریب
[الکترونیک]: ضریب نسبت مقدار تغییر بسیار کوچکی در ولتاژ ام یک لامپ الکترونی n پایه به مقدار تغییر بسیار کوچکی در ولتاژالکترود l ام در صورتی که جریان الکترود m ثابت بماند . [الکترونیک]: ضریب ، فاکتور
[عمران و معماری]: ضریب [عمران و معماری]: عامل [عمران و معماری]: فاکتور [عمران و معماری]: سازه
... ادامه
324 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
resolve into factors; "a quantum computer can factor the number 15"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری