fault
licenseمعنی کلمه fault
معنی واژه fault
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | fault | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Adverb), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfɒlt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /fɔːlt/ | ||
مترادفات | defect, flaw | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی fault | ||
پخش صوت |
کاستی، تقصیر، گناه، عیب، نقص، خطا، اشتباه، شکست زمین، چینه، گسله، تقصیر کردن، مقصر دانستن
عیب، نقص، تقصیر
[کامپیوتر]: تقصیر ؛ نقص ؛ عیب
[الکترونیک]: خطا؛ نقص 1. عیبی نظیر مدار باز ؛ اتصال کوتاه ، یا زمین شدن ناخواسته ی یک قطعه ، مدار ، یا خط انتقال . 2. نقصی در قطعه ی نیمرسانا که مانع از کار عادی آن می شود و معمولاً به نقائص ساخت مربوط است. [الکترونیک]: خطا ، عیب
[عمران و معماری]: گسل [عمران و معماری]: گسله [عمران و معماری]: خرابی [عمران و معماری]: گسستگی [عمران و معماری]: شکاف