feather
license
98
1667
100
معنی کلمه feather
معنی واژه feather
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | feather | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfeðər/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈfeðə/ | ||
مترادفات | feathering | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی feather | ||
پخش صوت |
(Noun) پَر - a feather in one's cap - مایهی افتخار، مایهی مباهات - as light as a feather - مثل پرِ کاه - in full/high feather - سرحال، سردماغ، شاد - show the white feather - ترس از خود نشان دادن، منزلزل شدن - smooth somebody's ruffled/rumpled feathers - از دل کسی درآوردن، از کسی دلجویی کردن، کسی را آرام کردن - you could have knocked me down with a feather - از تعجب خشکم زده بود، از تعجب دهانم وامانده بود
(Verb - transitive) (تیر، کلاه و غیره) پَر زدن به، با پَر آراستن - feather one's (own) nest - (مجازی) جیب خود را پر کردن، بار خود بستن، پشت خود را بستن - feather one's oar - (دریانوردی) پارو را نیم چرخ دادن