field
licenseمعنی کلمه field
معنی واژه field
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | field | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfiːld/ | ||
تلفظ انگلیسی | /fiːld/ | ||
مترادفات | airfield, landing field, flying field | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی field | ||
پخش صوت |
میدان، رشته، پایکار
میدان، زمین، صحرا، دشت، کشتزار، دایره، رشته، بمیدان یا صحرا رفتن
[کامپیوتر]: فیلد بخشی از یک رکورد در پایگاه داده ها که دارای قطعه ای از اطلاعات است . مثلاً در یک فهرست نشانی ، کد پستی ممکن است در یک فیلد ، 10 کاراکتر ی ذخیره شود . نگاه کنید به database . record . [کامپیوتر]: فیلد ؛ رشته ؛ میدان
[الکترونیک]: میدان ؛ حوزه 1. در پویش هم - بافته ی تلویزیونی به یکی از دو بخشی گفته می شود که از تقسیم قاب تصویری به دست می آید . هر میدان شامل پویش کامل تصویر از بالا تا پایین و رگشت به نقطه ی شروع است. در سیستم پخش تلویزیونی امریکا ، هر قاب تصویری با دو میدان تقسیم می شود که هر میدان به مدت 1 تقسیم بر 60 ثانیه و دارای 262/5 خط است . 2. ناحیه ای که در برگیرنده ی خطوط نیروس مغناطیسی یا الکتریکی یا هر دو است .3 . ناحیه ی تحت پوشش عدسی . 4. مجموعه ای از نویسه ها که در پردازش رایانه ای به صورت واحد در نظر گرفته می شوند مانند میدان نام یا مقدار . 5. محل کار دستگاهها و تجهیزات . [الکترونیک]: میدان ، حوزه
[عمران و معماری]: میدان [عمران و معماری]: کارگاه