finger

معنی: انگشت، باندازه یک انگشت، میله برامدگی، زبانه، انگشت زدن، دست زدن (به)
[کامپیوتر]: فرمانی در UNIX که اطلاعات مربوط به کاربران ماشین خود یا مشاین خود یا ماشینهای دیگر را در اختیارتان قرار می دهد. مثلاً اگر بنویسید finger smith@ aisun 1 .ai.uga. edu کامپیوترتان به ماشین AISUN1 در دانشگاه جورجیا متصل می شود و به جستجوی کاربری به نام Smith می پردازد . اگر چنین کاربری وجود داشته باشد ، نام کامل و نشانی پست الکترونیکی او را به همراه اطلاعات دیگر به دست خواهید آورد. [کامپیوتر]: اشاره کردن
[الکترونیک]: فینگر ابزار نرم افزاری که ورود کاربران به شبکه ی اینترنت را کنترل میکند. همچنین به عنوان فهرست راهنمای نشانیهای پست الکترونیکی « ای-میل» به کار می رود.

... ادامه

355 | 0

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی

معادل ابجد: 0

شمارگان هجا:

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

finger

معنی کلمه finger

معنی واژه finger

finger

اطلاعات بیشتر واژه

search for on the computer; "I fingered my boss and found that he is not logged on in the afternoons"

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول

finger

معنی کلمه finger

معنی واژه finger

finger

اطلاعات بیشتر واژه

search for on the computer; "I fingered my boss and found that he is not logged on in the afternoons"

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

lay a finger on

mid-finger

mid finger

five-finger

five finger

little finger

جعبه لام تا کام

تبلیغات توضیحی

تبلیغات موضوعی

تبلیغات تصویری