fixed
license
98
1667
100
معنی کلمه fixed
معنی واژه fixed
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | fixed | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | s | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfɪkst/ | ||
تلفظ انگلیسی | /fɪkst/ | ||
مترادفات | frozen | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی fixed | ||
پخش صوت |
(Adjective) ثابت، ماندنی، مقطوع
(Adjective) ثابت، مقطوع، ماندنی
[کامپیوتر]: مقطوع ؛ ماندنی ؛ ثابت شده ؛ ثابت
[الکترونیک]: ثابت شده
[عمران و معماری]: ثابت [عمران و معماری]: گیردار