form
licenseمعنی کلمه form
معنی واژه form
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | form | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈfɔːrm/ | ||
تلفظ انگلیسی | /fɔːm/ | ||
مترادفات | mannequin, manikin, mannikin, manakin | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی form | ||
پخش صوت |
ورقه، صورت، دیس، شکل، تشکیل دادن
شکل، ریخت، ترکیب، تصویر، وجه، روش، طریقه، برگه،ورقه، فرم، تشکیل دادن، ساختن، بشکل دراوردن، قالب کردن، پروردن، شکل گرفتن، سرشتن، فراگرفتن
[کامپیوتر]: برگه ، فرم تصویری از صفحه نمایش که کاربر باید در آن اطلاعات را نوشته و سپس کلید enter را فشار دهد . فرمها ، خوانندگان صفحات web را قادر به ارسال اطلاعات به سایت اصلی می کنند . بر خلاف actual parameter . [کامپیوتر]: شکل دادن ؛ شکل ؛ ورقه
[الکترونیک]: شکل
[عمران و معماری]: قالب [عمران و معماری]: فرم [عمران و معماری]: شکل [عمران و معماری]: حالت [عمران و معماری]: صورت