grain
licenseمعنی کلمه grain
معنی واژه grain
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | grain | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈɡreɪn/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɡreɪn/ | ||
مترادفات | ingrain | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی grain | ||
پخش صوت |
دانه، جو، حبه، حبوبات، دان، تفاله حبوبات، یک گندم(مقیاس وزن) معادل ۰/۰۶۴۸ گرم، خرده، ذره، رنگ،رگه، (مجازا) مشرب، خوی، حالت، بازو، شاخه، چنگال،دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن،پشم کندن، (در سنگ) رگه، طبقه
[الکترونیک]: دانه ذره کوچکی از فلز نقره که بعد از فرایند ظهور و ثبوت در امولسیون عکاسی باقی می ماند. مجموعه این دانه ها نواحی تاریک تصویر عکاسی را پدید می آورند. [الکترونیک]: دانه
[عمران و معماری]: دانه [عمران و معماری]: ذره