ground
licenseمعنی کلمه ground
معنی واژه ground
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | ground | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Adjective), (Adverb), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈɡraʊnd/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɡraʊnd/ | ||
مترادفات | prime, undercoat | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی ground | ||
پخش صوت |
زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا، اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول نخستین را یاد دادن (به)، فرود آمدن، به زمین نشستن، اساسی
زمان گذشته ساده فعل Grind
قسمت سوم فعل Grind
[الکترونیک]: زمین 1. مسیر رسانایی که به عمد یا تصادفی ایجاد شده است ،بین مدار یا وسیله الکترویکی و زمین . به جسم رسانایی که به عنوان زمین عمل می کند نیز گفته می شود . اصطلاح بریتانیایی زمین earth است .2. پایین ترین حالت انرژی هسته، اتم ،مولکول . سایر حالتها برانگیخته اند. [الکترونیک]: زمین
[عمران و معماری]: زمین [عمران و معماری]: زمینه [عمران و معماری]: خاک