hatch
licenseمعنی کلمه hatch
معنی واژه hatch
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | hatch | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈhæt͡ʃ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /hæt͡ʃ/ | ||
مترادفات | brood, cover, incubate | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی hatch | ||
پخش صوت |
دریچه، روزنه، نصفه در، روی تخم نشستن (مرغ)، (مجازا)اندیشیدن، پختن، ایجاد کردن، تخم گذاشتن، تخم دادن،جوجه بیرون آمدن، جوجه گیر ی، (مجازا) درامد، نتیجه، خط انداختن، هاشور زدن
[عمران و معماری]: سایه [عمران و معماری]: هاشور [عمران و معماری]: دربچه