hunting
license
98
1667
100
معنی کلمه hunting
معنی واژه hunting
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | hunting | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | (Noun), (Adjective) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈhʌntɪŋ/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈhʌntɪŋ/ | ||
مترادفات | hunt | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی hunting | ||
پخش صوت |
شکار، صید، نخجیر، بشگرد
شکارچیگری، صیادی، بشگردی - he says hunting is a cruel sport - او میگوید شکار ورزش ظالمانهای است
شکاری، وابسته به شکار - a hunting dog - سگ شکاری
(مکانیک - در ترموستات و غیره) نوسان، کند و تند شدن، پس و پیشی
جستجو، پژوهش، تجسس - job hunting - جستجوی کار - hunting ground - شکارگاه، نخجیرگاه
[الکترونیک]: نوسان پاندولی نوسان ناخواسته در سیستم کنترل خودکار . متغیر کنترل شونده در دو طرف مقدار مطلوب نوسان می کند.