impulse
license
98
1667
100
معنی کلمه impulse
معنی واژه impulse
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| واژه | impulse | ||
| تعداد حروف | 7 | ||
| نوع | n | ||
| تلفظ آمریکایی | /ˈɪmpəls/ | ||
| تلفظ انگلیسی | /ˈɪmpʌls/ | ||
| مترادفات | pulsation, pulsing, pulse | ||
| منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
| نمایش تصویر | معنی impulse | ||
| پخش صوت | |||
(Noun) بر انگیزش، انگیزه ناگهانی، تکان دادن، بر انگیختن، انگیزه دادن به
[الکترونیک]: ضربه 1. پالسی که مدت زمان آن از نظر ریاضی بی نهایت کوچک است . 2. پالسی که شکل موج آن به سرعت به نقطه ی اوج و تیز خود می رسد و به سرعت نیز به صفر بر می گردد . [الکترونیک]: ضربه
[عمران و معماری]: ضربه [عمران و معماری]: جهش [عمران و معماری]: ضربه ای [عمران و معماری]: تکانه
