injection
license
98
1667
100
معنی کلمه injection
معنی واژه injection
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | injection | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˌɪnˈdʒekʃn̩/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɪnˈdʒekʃn̩/ | ||
مترادفات | shot | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی injection | ||
پخش صوت |
(Noun) تزریق، اماله، تنقیه، داروی تزریق کردنی
[الکترونیک]: تزریق 1. فرایندی که موجب افزایش چگالی حامل های اقلیت در ناحیه ای از نیمه رسانا نسبت سبه حالت تعادل می شود . این کار را می توان از طریق بایاس مستقیم یک سد یکسوساز یا به وسیله ی تابش انجام داد. 3. قرار دادن فضا پیما در مدار . [الکترونیک]: تزریق
[عمران و معماری]: تزریق