instrument
licenseمعنی کلمه instrument
معنی واژه instrument
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | instrument | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈɪnstrəmənt/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈɪnstrʊmənt/ | ||
مترادفات | tool | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی instrument | ||
پخش صوت |
الت، اسباب، ادوات، وسیله، سند
[کامپیوتر]: سند
[الکترونیک]: ابزار ، دستگاه 1. وسیله ای برای اندازه گیری و گاهی ثبت و کنترل مقدار کمیت مورد مشاهده . عبارت ابزار معمولاً به ترکیبی از یک سنجه و مدارهای حالت جامد یا لامپی همراه آن اشاره دارد . 2. miter [الکترونیک]: ابزار ، وسیله
[عمران و معماری]: ابزار [عمران و معماری]: آلت [عمران و معماری]: وسیله