intelligence
licenseمعنی کلمه intelligence
معنی واژه intelligence
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | intelligence | ||
تعداد حروف | 12 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˌɪnˈtelədʒəns/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ɪnˈtelɪdʒəns/ | ||
مترادفات | news, tidings, word | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی intelligence | ||
پخش صوت |
(Noun) هوش، زیرکی، فراست، فهم، بینش، اگاهی، روح پاک یادانشمند، فرشته، خبرگیری، جاسوسی
[کامپیوتر]: هوش
[الکترونیک]: هوش ، اطلاعات داده ها ، اطلاعات ، با پیامهایی که باید ارسال یا ذخیره شوند .