intercept
licenseمعنی کلمه intercept
معنی واژه intercept
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | intercept | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˌɪntərˈsept/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˌɪntəˈsept/ | ||
مترادفات | wiretap, tap, bug | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی intercept | ||
پخش صوت |
بریدن، قطع کردن، جدا کردن، حائل شدن، جلو کسی راگرفتن، جلو گیری کردن
[الکترونیک]: رهگیری ، استراق سمع 1. رسیدن یا تلاقی با مسیر حرکت کشتی ، هواپیما ،موشک 2. گوش دادن مخفیانه به پیامهای رادیویی یا مکالمات تلفنی .