license
98
780
100
معنی کلمه K
معنی واژه K
معنی:
(Noun) یازدهمین حرف الفبای انگلیسی
(Noun) (مخفف) karat به معنی قیراط، (مخفف) kilo به معنی کیلو، (مخفف) kilogram به معنی کیلوگرم، (مخفف) kilometer به معنی کیلومتر
(Noun) صدای "ک" مثلا در واژهی keep یا ink
(Noun) (در فهرستها و غیره) یازدهمین، یازدهم
(Noun) هرچیز به این شکل:K
[کامپیوتر]: اختصار کلمه ی kilobyte ( kaloihrn یا سایر واحد های متر ی که کمتر عمومیت دارند). بنابر قرار داد، حرف بزرگ K به معنای ضریبی از 1024، وحرف کوچک k به معنای ضریبی از 1000، مانند سیستم متری (کیتوگرم ، کیلومتر و...) است. نگاه کنید به ف ، byte، memory megabyte . [کامپیوتر]: 1000 در نمایش دهدهی ؛ به هنگام اشاره به ظرفیت با مسامحه می توان معادل 1024 دهدهی دانست Kilo
[الکترونیک]: kelvin-کلوین ، ( K ، همواره بدون علامت درجه به کار می رود) واحد دما در سیستم بین المللی واحدها ( SI) ، برابر با کسر 1 بر روی 272/16 دمای ترمودینامیکی نقطهی سه گانه ی آب ، که قبلاً درجه ی کلوین نامیده می شود. مقیاس دمای کلوین بر اساس درجه ی سلسیوس است با این تفاوت که کل مقیاس طوری جا به جا شده است که K صفر مطلق را نشان می دهد. در یان مقیاس ، آب در K 273/16 یخ می بندد و در K 373/16 می جوشد . با افزودن 273/16 به مقدار سلسیوس ( سانتیگراد قبلی) مقدار متناظر بر حسب گلوین به دست می آید . [الکترونیک]: kilo-کیلو پیشوند نمایانگر 10 به توان 3 یا 1000. [الکترونیک]: potassium-پتاسیم ( کالیم ) فلز قلیایی که دارای مشخصه های حساس به نور ایت و در ساخت کاتد لامپهای نوری که بیشترین پاسخ مطلوب آنها نور آبی است ، به کار می رود . این فلز عدد اتمی آن 19 و وزن اتی آن 39/10 است .معنی برای کلمه K پیدا نشد.
آواشناسی:
منبع:
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد:
0
شمارگان هجا:
دیکشنری انگلیسی به فارسی a light soft silver-white metallic element of the alkali metal group; oxidizes rapidly in air and reacts violently with water; is abundant in nature in combined forms occurring in sea water and in carnallite and kainite and sylvite
جعبه لام تا کام
وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.
تبلیغات توضیحی
عرشیان از کجا شروع کنم ؟تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر
تبلیغات تصویری