جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

kick

معنی:
285 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
v. t. - To strike, thrust, or hit violently with the foot; as, a horse kicks a groom; a man kicks a dog.
v. i. - To thrust out the foot or feet with violence; to strike out with the foot or feet, as in defense or in bad temper; esp., to strike backward, as a horse does, or to have a habit of doing so. Hence, figuratively: To show ugly resistance, opposition, or hostility; to spurn.
v. i. - To recoil; -- said of a musket, cannon, etc.
n. - A blow with the foot or feet; a striking or thrust with the foot.
n. - The projection on the tang of the blade of a pocket knife, which prevents the edge of the blade from striking the spring. See Illust. of Pocketknife.
n. - A projection in a mold, to form a depression in the surface of the brick.
n. - The recoil of a musket or other firearm, when discharged.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری