lattice
license
98
1667
100
معنی کلمه lattice
معنی واژه lattice
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | lattice | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Adverb) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈlætəs/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈlætɪs/ | ||
مترادفات | wicket, grille | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی lattice | ||
پخش صوت |
توری منظم
کار مشبک، شبکه، شبکه بندی، شبکه کاری
[الکترونیک]: شکبه ؛ شبکه ی تناوبی 1. الگویی از خطوط موقعیتی متقاطع و مشخص که در وضعیتهای ثابتی نسبت به فرستنده ها قرار گرفته اند و نقشه کلی سیستم ناوبری را به وجود می آورند. 2. آرایش منظم اتمها در ماده بلوری . [الکترونیک]: شبکه دار
[عمران و معماری]: شبکه