lead
licenseمعنی کلمه lead
معنی واژه lead
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | lead | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | (Noun), (Verb - use participle), (Verb - transitive), (Verb - intransitive), (Adverb), (Indefinite Article) | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈled/ | ||
تلفظ انگلیسی | /liːd/ | ||
مترادفات | conduct, direct | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی lead | ||
پخش صوت |
سوق دادن، منجر شدن، پیش افت، تقدم
سرب، شاقول گلوله، رنگ سربی، سرب پوش کردن، سرب گرفتن، باسرب اندودن، راهنمایی، رهبری، هدایت، سرمشق، تقدم، راه آب، مدرک، رهبری کردن، بردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، سوق دادن، بران داشتن
[الکترونیک]: سرب با [ تلفظ لد] عنصر فلزی نرم و به رنگ خاکستری که در کارهای هسته ای به عنوان ماده ی محافظ و از آلیاژ آن با قلع در لحیم استفاده یم شود . عدد اتمی آن 82 است . [الکترونیک]: پیش افت ؛ تقدم ؛ سیم رابط [ با تلفظ لید ] 1. زاویه پیش افتادن یک کمیت متناوب نسبت به دیگری در زمان که بر حسب درجه یارادیان بیان می شود . جریان گذرنده از خازن ایدئال 90 درجه از ولتاژ یا دو سر آن پیش است .2 . فاصله ی بین هدف متحرک و نقطه ی نشانه روی تفنگ یاموشک . 3. سیمی که دو نقطه از مدار رابه هم متصل می کند. [الکترونیک]: پیش افت
[عمران و معماری]: سرب [عمران و معماری]: تقدم [عمران و معماری]: معبر