loop
licenseمعنی کلمه loop
معنی واژه loop
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | loop | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈluːp/ | ||
تلفظ انگلیسی | /luːp/ | ||
مترادفات | loop the loop | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی loop | ||
پخش صوت |
(Noun) (در طناب، روبان، خط و غیره) حلقه، گره
(Noun) (ظرف) دسته (گِرد)
(Noun) (محاوره، پزشکی) آی یو دی، حلقه
(Noun) (راه آهن) خط انحرافی، جادهی انحرافی - loop back - (Verb - intransitive) (جاده، رود) دور زدن
(Noun) (برق) مدار بسته
(Noun) (هواپیما، موتور سیکلت) دور - loop the loop - (هواپیما) حلقه درست کردن، دور زدن، چرخ زدن
(Noun) (کامپیوتر) حلقه، لوپ
(Noun) (فیلم، نوار) حلقه
(Verb - transitive) حلقه کردن، گره زدن، حلقه درست کردن دورِ - loop something back/loop something up - (پرده) جمع کردن، کنار زدن
(Verb - transitive) حلقه درست کردن، حلقه زدن، حلقه شدن، پیچ خوردن - loop things together - چیزها را به هم پیچیدن، چیزها را با هم جمع کردن، چیزها را به هم گره زدن
[کامپیوتر]: حلقه دسته ای از جملات در برنامه ی کامپیوتری که قرار است مجدداً اجرا شوند . [کامپیوتر]: حلقه زدن ، حلقه
[الکترونیک]: حلقه 1. رسانای منحنی شکل که انتهای خط هم محور با خطوط انتقال دیگر را متصل می ند . به منظور تزویج به یک کاواک تشدید اعمال می کند 2. منحنی بسته ای روی نمودار ، مانند حلقه هیترزیس 3. مسیر بسته یامداری مانند سیستم کنترل فیدیک که سیگنال می تواند در آن بچرخد 4. بلوکی از رمزهای کامپیوتری که به طور متناوب در کامپیوتر اجرا می شود تا زمانی که شرط تعریف شده در برنامه تحقیق یابد . 5. حلقه تشکیل شونده از سیمهای ( tip و زنگ ) متصل به تلفن دو مشترک در یک سو و مرکز تلفن ( pbx ) در سوی دیگر ، سیستم شماوری که به زمین یا تغذیه AC نیاز ندارد . [الکترونیک]: حلقه
[عمران و معماری]: حلقه [عمران و معماری]: مدار بسته [عمران و معماری]: گردراه [عمران و معماری]: دایره ای [عمران و معماری]: چنبر [عمران و معماری]: چنبری