maintenance
licenseمعنی کلمه maintenance
معنی واژه maintenance
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
واژه | maintenance | ||
تعداد حروف | 11 | ||
نوع | n | ||
تلفظ آمریکایی | /ˈmeɪntənəns/ | ||
تلفظ انگلیسی | /ˈmeɪntənəns/ | ||
مترادفات | sustenance, sustentation, sustainment, upkeep | ||
منبع | دیکشنری انگلیسی به فارسی | ||
نمایش تصویر | معنی maintenance | ||
پخش صوت |
(Noun) نگه داری، تعمیر، قوت، گذران، خرجی، ابقا
(Noun) نگهداشت
[الکترونیک]: نگهداشت 1. اندازه گیریهای پیشگیری کننده یا اصلاح کننده برای نگهداشتن تجهیزات در شرایط عملکردی مطلوب . 2. عملکرد و راه اندازی آزمایشی برنامه ها و پرونده های کامپیوتری برای به روز کردن و تصحیح خطاها . [الکترونیک]: نگه داری
[عمران و معماری]: نگهداری [عمران و معماری]: تعمیر [عمران و معماری]: تعمیر و نگهداری [عمران و معماری]: محافظت [عمران و معماری]: نگاهداری