جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mat

معنی:
354 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: دیکشنری انگلیسی به فارسی
معادل ابجد: 0
شمارگان هجا:
n. - A name given by coppersmiths to an alloy of copper, tin, iron, etc., usually called white metal.
a. - Cast down; dejected; overthrown; slain.
n. - A fabric of sedge, rushes, flags, husks, straw, hemp, or similar material, used for wiping and cleaning shoes at the door, for covering the floor of a hall or room, and for other purposes.
n. - Any similar fabric for various uses, as for covering plant houses, putting beneath dishes or lamps on a table, securing rigging from friction, and the like.
n. - Anything growing thickly, or closely interwoven, so as to resemble a mat in form or texture; as, a mat of weeds; a mat of hair.
n. - An ornamental border made of paper, pasterboard, metal, etc., put under the glass which covers a framed picture; as, the mat of a daguerreotype.
v. t. - To cover or lay with mats.
v. t. - To twist, twine, or felt together; to interweave into, or like, a mat; to entangle.
v. i. - To grow thick together; to become interwoven or felted together like a mat.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری